جمعه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۳

 

جدید ترین روش های لاغری و تناسب اندام به مناسبت نوروز

حالا که دم عیده دنبال یه عیدی خوب می گشتم تا به شما دوستان عزیز و بزرگوار تقدیم کنم . خیلی گشتم و فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که یک سری از جدید ترین روش های لاغری و تناسب اندام رو خدمتتون ارائه دهم که شما رو از هر نوع رژیم غذایی و یا پوشیدن لباس و گن یا از این چسب جدیدا بی نیاز می کنه . و اما روش ها:
یک – تو این روزها که دید و بازدید رونق می گیره اگه جایی رفتین حتما به این مساله دقت کنین که کی ممکنه به شما یک اپسیلون ثانیه دیر سلام کنه یا جواب سلامتون رو دیر بده یا مثلا به سوالی که می کنید و اصلا هم به شما ربطی نداره ناقص و سر بالا جواب بده یا هر جوری که شما خوشتون نیاد .
دو –خوب دقت کنید ببینید فک و فامیل به لوازم و تزئینات خونشون چیزی اضافه کردن یا نه یا مثلا لوازم قدیمیشون رو به روز کردن یا نه ؟
سه –خوب دقت کنید ببینید کدوم فامیلا و دوستان با چیزایی از شما پذیرایی می کنن که خوب ممکنه خیلی اعلا و درجه یک نباشه .
چهار –حواستون رو جمع کنید که آیا کسی از اقوام و آشنایان نسبت به سال گذشته وضعش خیلی توپ تر شده یا نه؟
پنج –خوب و کامل عروس جدیدا و داماد جدیدا رو زیر نظر بگیرین ببینین چه معایب و اشکالاتی می تونین ازشون بیرون بکشید ؟
شش –خوب پرس و جو کنید ببینید کدوم بچه های فامیل مدرسه ی غیر اتفاعی می رن .
هفت –معدل همه ی بچه های فامیل رو بپرسین ودقت کنید که کدومشون معدلش از بچه ی شما بیشتر شده . حتی یک صدم .
اگر هر کدوم از موارد بالا رو رعایت کنید و موفق بشین می تونید بهانه ی خیلی خوبی پیدا کنید که ساعت ها در موردش حرص بخورید و حرف بزنید که خوب چون انرژی زیادی از شما می گیره می تونه به لاغریتون کمک کنه . اگر هم نتونستین در موارد بالا موفق عمل کنید خوب بازهم روش های دیگه ای هست . مثلا می تونید ببینید کدوم فرد حرف حق می زنه یا لااقل حاضر نیست هر چیزی رو راحت بپذیره یا به هر نحوی حال می کنید که ازش خوشتون نیاد . اون موقع می تونید خیلی راحت اونو به عنوان یک روانی آنارشیسم معرفی کنید و هزار جور حرف براش در بیارین و خلاصه اون بد بختوبکنید سیبل فامیل . اگه خیلی بی عرضه بودین و در این مورد هم نتونستین موفق عمل کنید می تونید به ساده ترین چیزها الکی و بدون هیچ علتی گیر بدین و هی حرص بخورین و حرف بزنید و لاغروخوش اندام شین .
یه وقت خدایی نکرده فکر نکنید من می خوام بنیاد خونواده و فامیل و دوستی های شما رو متزلزل کنم ها ! نه من فقط می خوام شما از اندام شکیل تری برخوردار بشین .
در هر صورت سال نو مبارک و به امید سالی پراز دوستی صلح و صفا و صمیمیت و دوستی و یکرنگی و واقع بینی و درست اندیشی و سلامتی و خلاصه در یک کلام ... انسانیت
عرفان چشمه 28/12/83

دوشنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۸۳

 

امان از شایعات

می گن درمورد هنرمندان شایعه و حرف و حدیث زیاده . اما من که هنرمند نیستم . من هنربندم . یعنی به هنربندم . یعنی ... . اصلا ولش کن می خوام چیزه دیگه ای بگم . نمی دونم چرا چند وقته این قدر بازار شایعه در مورد من رونق پیدا کرده . به خدا من این قدر آدم مهمی نیستم که اینا این قدر رو من وقت می ذارن و شایعه درست می کنن . دیگه یواش یواش داره کاسه ی صبر منم لبریز می شه . همین یکی دو ماهه پیش بود که هر کی از فامیل و دوست و آشنا و همسایه و ... بنده رو می دید می گفت : ( به ! آقا عرفان ! شنیدم از دانشگاه انصراف دادی ! ... ) خلاصه پدرم در اومد تا تونستم به این عزیزان که نمی دونم چرا فقط گهگاهی نگران بنده می شوند آن هم در مواقع خاص بفهمانم که نه بابا من فقط گفتم که اگر سال دیگه تو کنکور هنر قبول شم شاید از رشته ی فعلی ام انصراف دهم . تازه تا جایی که یادم می یاد من در جمع سه چهار نفره این حرف رو زده بودم ...
هنوز گرد خستگی و آزردگی این شایعه از روح و جسمم پاک نشده که کوتاه مدتی است هر که بنده را می بیند می فرماید : ( به ! آقا عرفان ! شنیدم فلانی دوست دخترته < زیدته > ! شنیدم با فلانی دوستی ! ... ) آقا جان ! بنده همین جا در سلامت کامل روح و جسم به همگان اعلام می دارم که بنده تا به حال دوست دختری ( زیدی ) نداشته ام و الان هم ندارم . آینده هم با خداست .
هر که هر جا هر وقت هر چه می خواهد بیاندیشد .
هر که می خواهد بگوید / هر چه می خواهد
هر چه می خواهد بگوید / تلخ یا شیرین
و قول بزرگواران کاسب و مغازه دار : ( دوست دختر < زید > ندارم . لطفا سوال نفرمایید . )
عرفان چشمه 24/12/83

شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۳

 

منت

یک محبت زمانی ارزش داره که بر اساس اون سر کسی منت نذاشته باشی و اگه یک بار فقط یک بار منت گذاشتی دیگه هیچ ارزشی نداره . اصلا منت گذاشتن عینه فروختن می مونه . هیچ وقت کسی در مرده چیزی که فروخته نمی تونه ادعایی داشته باشه ...
عرفان چشمه 22/12/83

 
در عرض یک دقیقه می شه یه نفر رو خرد کرد در یک ساعت می شه کسی رو دوست داشت و در یک روز می شه عاشق شد ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد

 
شادترین افراد لزوما بهترین چیزها رو ندارن اونا فقط از اونچه تو راهشون هست بهترین استفاده رو می برن

 
آورده اند که در خزانه ی انوشیروان لوحی را یافتند از زبر جد که بر آن پنج سطر زیر نوشته شده بود
کسی که فرزند ندارد نور چشم ندارد
کسی که برادر ندارد قوت بازو ندارد
کسی که مال ندارد جاه ندارد
کسی که همسر ندارد عیش ندارد
کسی که هیچ یک از آن ها را ندارد هیچ غم و غصه ندارد

 
ما واقعا تا چیزی رو از دست ندیم قدرش رو نمی دونیم ولی در عین حال تا وقتی که چیزی رو دوباره بدست نیاریم نمی دونیم چی رو از دست دادیم

 
بهترین دوست اون دوستی که بتونی باهاش روی یه سکو ساکت بشینی و چیزی نگی و وقتی ازش دور می شی حس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی

جمعه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۳

 

دیدار با نوه های عموی بابام در دهکده ی جهانی

این قدر این موضوع نزدیکه و شاید تکراری باشه که یه کم خجالت می کشم در موردش بنویسم ولی چند روزه که تو گلوم گیر کرده و نمی تونم ازش بگذرم .
پاور کامپیوتر رو میزنی ویندوز که بالا اومد رو کانکشن کلید می کنی و بعدشم دایال وقتی هم که کانکت شدی یاهو مسنجر رو باز می کنی و با یه کسی اون ور دنیا می چتی
عصر ارتباطاته و دهکده ی جهانی حد ومرزی هم نداره
یه اینوایت از اورکات مرحوم یا قزاق برات میاد عضو می شی و پروفایلی و شروع می کنی به دوست پیدا کردن . به قول قدیمی ها هم که هزار دوست کم است و یه دشمن زیاد . کاری به بعضی ها ندارم که از این امکانات مانند چت و اورکات و قزاق و ... سو استفاده می کنن که آخرشم دودش به چشم همه می ره و اورکات بد بخت فیلتر می شه اما خیلی راحت می شه از این امکانات استفاده ی درست کرد و درباره ی موضوعات گوناگون مانند ورزش – سیاست- فرهنگ و هنر – ادبیات – علم – مذهب و ... گروه ها و دوستان مختلفی در اقسا نقاط دنیا پیدا کرد باهاشون به بحث و تبادل نظر پرداخت . چه اشکالی داره ؟ خیلی هم عالیه !
اما ... ولی ... ولی چقدر مسخره است وقتی در خونه رو می زنن می ری در رو باز می کنی و می بینی یه خانم یه آقا و دو تا بچه پشت درند . عین حیوون دراز گوش بر وبر نگاشون می کنی و باباتو صدا می زنی . بابات که اومد دم در می زنه پس کلتو می گه : کره خر ! این پسر عمومه مگه نمی شناسیشون ؟!
حالا محبت کنید پیدا کنید پرتقال فروش را
چند روز پیش میزبان پسر عمو های پدرم و خانواده هاشون بودم که تعداد دیدارهای ما در کل دوران حیات پر برکت اینجانب ؟! بعید می دانم از تعداد انگشتان دو دست فراتر رود و اگر دیگر خیلی خوش بین باشیم از انگشتان یک پا هم بهره خواهیم گرفت .
خدا رو شکر برخورد من به ضایعگی که در قسمت قبل این مطلب گفتم نبود ولی خوب ...
چه ساعت های خوبی بود . با این که خیلی کم همدیگرو می بینیم ولی چقدر با هم احساس نزدیکی می کنیم . مخصوصا وقتی رو معیارهای غلط امروزی پا می ذاریم و از کلاس گذاشتن های واهی فاصله می گیریم و خیلی راحت و در نقش خودمون با همدیگه ارتباط بر قرار می کنیم – چه صفایی می بریم .
به خودم گفتم چراغی که به خونه رواست به مسجد حرومه . گفتم من که این همه دوست خوب ( لازم به توضیح است که به خدا دوست دختر به اون معنا ندارم.) تو اینترنت دارم و باهاشون تبادل اطلاعات خوبی دارم چرا باید از فامیل های هم خون و نزدیک و خوبم این قدر فاصله داشته باشم ؟ به خدا صله ی رحم فقط یه شعار نیست . نمود عملی هم می خواهد که خیلی هم زیباست . پس پا شدم و ایمیل و وبلاگ و ... خودم رو براشون نوشتم و بهشون دادم . منتظرشونم تا ...
آخه چرا امروزه روز اگه با یه نفر وارد جمعی بشی و بگی : این فامیلمونه و وقتی ازت می پرسن نسبتش چیه ؟ بگی : پسر عموی بابام همه بهت می خندن و می گن : آخه بی کلاس ! پسر عموی بابا که فامیل نمیشه ! ( بعضی ها حتی عمشون رو هم فامیل نمی دوونن ! )
و چرا همین امروز روز تو همین دهکده ی جهانی و عصر ارتباطات خیلی ها با افتخار سرشون رو بالا می گیرن و می گن : ( ما که با خونواده ی عموم اینا رفت و آمد نداریم . ایش امل های شهرستانی ... )
بگذریم از بعضی ها که دلایل قانع کننده ارائه می دن . ولی چرا ... ؟!
عرفان چشمه 6/12/83

 

نمی خواهم...

نمی خواهم به آن چه دست یابم که حق من نیست ...
نمی خواهم از آن چه بردارم که مال من نیست ...
نمی خواهم در جایی بزیم که سرای من نیست ...
نمی خواهم راهی بروم که راه من نیست ...
نمی خواهم از چیزی بیاشامم که خوراک من نیست ...
نمی خواهم حرفی بزنم که حرف من نیست ...
عرفان چشمه

جمعه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۳

 
بیشتر بدی های دنیا رو کسانی مر تکب می شوند که در اصل هیچ تصمیمی برای بد بودن یا خوب بودن ندارند . یعنی همان هایی که نمی توانند فکر کنند .
نمایشنامه ی گفتگو – فریندخت زاهدی

 
می روم ! اما نمی دانم به کجا ! تا کسی می آید و مرا می برد. به آن جا که ابدیت معنا می یابد . اما افسوس که در ابدیت افسوس معنای خود را می بازد و بی بهره می گردد . برای سفرابدی خود هیچ هیچ توشه ای ندارم . و کسی را نمی یابم که مرا یاریگر باشد . کاش می اندیشیدم و درست می اندیشیدم . کاش زودتر می اندیشیدم . کاش زودتر می رسیدم ... ( برای ابتدای نمایشنامه ی یونجه گلاسه )
عرفان چشمه

 
موفق ترین آدم ها کسانی هستند که هر 24 ساعت 86400 ثانیه در حال تجربه اندوختن باشند و هر 1 شبانه روز 1440 دقیقه اندوخته های خود را به جا خرج نمایند .
عرفان چشمه

 

گزیده ای از لیلی و مجنون حکیم نظامی گنجوی 1

مجنون چو ندید روی لیلی
از هر مژه ای گشاد سیلی
می گشت به گرد کوی و بازار
در دیده سرشک و در دل آزار
&خواهم به طریق مهر و پیوند
فرزند تو را ز بهر فرزند
کاین تشنه جگر که ریگ زاده است
بر چشمه ی تو نظر نهاده است
هر چشمه که آب لطف دارد
چون تشنه خورد به جان گوارد
&
من در خرم و تو در فروشی
بفروش متاع اگر بهوشی
چندان بها کنی پدیدار
هستم به زیادتی خریدار
&گر بیند طفل تشنه در خواب
کاو را به سبوی زر دهند آب
لیکن چو ز خواب خوش بر آید
انگشت ز تشنگی بخاید

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]