شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۷

 

اساس زیستی حافظه انسان

یا هو
اساس زیستی حافظه انسان
به نقل از سایت «شبکه­ی خبر»
www.irinn.ir


حافظه به گروهی از فرایند های روانی و مغزی اطلاق می شود كه با استفاده از آنها ، فرد تجارب و ادراك های مختلف را ذخیره و آنها را یادآوری می كند.
فرایند حافظه سه مرحله دارد كه به رمزگردانی ، اندوزش و بازیابی موسومند.
در مرحله اول یعنی رمز گردانی ، اطلاعات فیزیكی به نوعی رمزِ قابل قبول برای حافظه تبدیل می شوند. ( مانند رمزهای دیداری ، شنیداری ، گفتاری و معنایی(
اندوزش عبارت است از نگهداری اطلاعات رمزگردانی شده ، و بازیابی ، فرایندی است كه به كمك آن ، اطلاعات ، هنگام نیاز از حافظه فرا خوانده می‌شوند. از سوی دیگر حافظه انسان به دو نوع كوتاه مدت و بلند مدت تقسیم می شود. در برخی منابع ، به نوع سوم حافظه یعنی حافظه حسی نیز اشاره شده است. (Short-Term Memory) - (Long-Term Memory) - (Sensory Memory)

اساس زیستی مراحل حافظه:در مراحل مختلف حافظه ، ساختار های متعددی در مغز دخالت دارند. تحقیقات نشان می دهد، در جریان خواندن مطالب یا همان مرحله رمزگردانی ، بیشتر نیمكره چپ مغز دخیل است و در جریان فراخوانی و یادآوری اطلاعات ، بیشتر نیمكره راست مغز فعال می‌شود. همچنین بخشی از مغز كه به "هایپوكمپ" موسوم است ، فقط در حافظه بلند مدت نقش دارد اما تاثیری در حافظه كوتاه مدت ندارد. این در حالی است كه فرایند های مربوط به حافظه كوتاه مدت در مناطق پیشانی قشر مغز رخ می دهند.

مراحل اصلی حافظه : بسته به اینكه اندوزش مطالب برای چند ثانیه (یعنی حافظه كوتاه مدت) یا برای مدت طولانی‌تری (یعنی حافظه بلند مدت) مورد نظر باشد، شیوه كار مغز متفاوت است. بطور كلی مرحله رمز گردانی در حافظه كوتاه مدت به صورت رمز صوتی ، دیداری و یا شنیداری است، اما در حافظه بلند مدت ، اطلاعات به صورت رمز معنایی ذخیره می شوند. برای مثال اگر حرف "ب" در حافظه كوتاه مدت به صورت رمز صوتی ذخیره شده باشد ، هنگام یادآوری ،ممكن است حرفی كه از نظر صوتی به آن نزدیك است یادآوری شود مانند حرف "پ" یا "ف" . اما در حافظه بلند مدت ، چون رمزگردانی به شكل معنایی صورت می گیرد ، هنگام یادآوری ممكن است داده هم معنای آن بازیابی شود ؛ برای مثال اگر فردی در حافظه بلند مدت خود ، كلمه "آفتاب" را ذخیره كرده باشد ، ممكن است در مرحله بازیابی، كلمه "خورشید" را یادآوری كند.
در مرحله بازیابی اطلاعات نیز تفاوت هایی میان انواع حافظه وجود دارد . برای بازیابی داده های ذخیره شده در حافظه ، مغز باید فرایند جستجو را انجام دهد . این فرایند در حافظه كوتاه مدت بسیار سریع است ، اما در حافظه بلند مدت به عوامل مختلفی از جمله نوع طبقه بندی مطالب در حافظه و مدت زمان سپری شده از اندوزش اطلاعات تا بازیابی آنها ، بستگی دارد. یكی دیگر از تفاوت های انواع حافظه ، میزان گنجایش آنهاست . بررسی ها نشان می دهد ، گنجایش حافظه كوتاه مدت محدود ، یعنی بین 5 تا 9 داده و بطور متوسط ، 7 داده است ؛ در حالی كه گنجایش حافظه بلند مدت ، نامحدود است. این یافته ها ، دانشمندان را قادر ساخته است ، راه هایی برای تقویت حافظه ، انتقال صحیح داده ها از حافظه كوتاه مدت به بلند مدت ، و چگونگی یادآوری مناسب آنها ارائه كنند.

 

مشاهده

یا هو
مشاهده
در ابتدا اجازه می­خواهم که در این نوشتار « مشاهده » را به معنای « دریافت » بگیرم و پیرامون آن اندکی سخن بگویم :
همان طور که می­دانیم ابزار ارتباطی ما با جهان مادی یا به بیانی دقیق­تر ابزارهای دریافتی یک انسان برای دریافت نشانه­های مادی ، حس­های پنجگانه­ی او هستند. یعنی ما برای دریافت نشانه­ای از جهان مادی یا باید آن نشانه را ببوییم یا بشنویم یا لمس کنیم یا ببینیم و یا بچشیم .
حال بازیگر به عنوان فردی که وظیفه­اش بازآفرینی جهان هستی با تمام پیچیدگی­ها و ریزه­کاری­هایش است ، می­بایست آرشیو و انباشت غنی و همه جانبه­ای از این نشانه­ها را دارا باشد تا به هنگام انجام وظیفه­اش ، یعنی همان بازآفرینی ، دست خالی نباشد .
می­دانیم که در حال حاضر امکان ارتباطی معمول اجراکنندگان هنرهای نمایشی با مخاطبانشان امکان­های دیداری و شنیداری هستند . گرچه در معدود مواردی در برخی سینماها یا تئاترها خوراکی­هایی با طعم­های مورد نظر را در اختیار تماشاچیان قرار می­دهند و یا در صحنه­ای خاص ، بویی ویژه را منتشر می­کنند تا از این راه تاثیر بیشتری بر تماشاگران بگذارند .
بازگردیم به همان سینماها و تئاترهای بدون طعم و بو و امکان­های رایج شنیداری و دیداری. یک بازیگر می­بایست با توجه به زمان و مکان رویداد و فضای حاکم و اندیشه­ی جاری و غالب بر اثر علاوه بر شناخت کامل از ادبیات و واژگان نقشی که ایفاگر آن است ؛ از آواهای مورد استفاده­ی شخص بازی نیز آگاهی کامل داشته باشد. به عنوان نمونه علاوه بر آن که یک پزشک از ادبیات و وازگانی متفاوت از یک راننده­ی تاکسی بهره می­گیرد می­توان در نوع صدای ایجاد شده از سرفه کردن این دو فرد نیز تفاوت­هایی را مشاهده کرد. حتی موضوع از این هم دقیق­تر و ریزه­کارانه­تر است . این تفاوت­ها بین دو پزشک که یکی تخصص قلب و عروق و دیگری تخصص اطفال دارد و یا دو راننده­ای که یکی درون شهر و دیگری بیرون شهر کار می­کنند نیز وجود دارد.
پیرامون آن چیزی که ما می­بینیم ، یعنی نشانه­های حرکتی و رفتاری نیز این تفاوت­ها قابل مشاهده است. نشانه­های حرکتی و رفتاری و اندام و هیکل و تیک­های بدنی یک پزشک جراح کهن­سال با یک روان­پزشک جوان با یک راننده­ی اتوبوس درون­شهری با یک راننده­ی کامیون جاده­ای با یک ... بسیار متفاوت است .
براساس آن چه عرض شد ، بازیگر وظیفه دارد که به عنوان تمرینی مستمر و همیشگی این نشانه­ها را مشاهده (دریافت) و انباشت کند تا در زمان لازم از آن­ها بهره بجوید.
اما جریان از این هم پیچیده­تر است : آقای ایکس را در نظر بگیرید. آقای ایکس دندان­پزشک است و 38 سال دارد. می­توانیم در مورد همسر ، فرزندان ، پدر و مادر ، درآمد ، وضعیت جسمانی و ... آقای ایکس هم صحبت کنیم. اما نکته­ی مورد نظر این که نوشیدن چای برای آقای ایکس در میدان انقلاب و نوشیدن چای در میدان تجریش ، دو احساس متفاوت را برای او در پی خواهد داشت. چراکه صداها ، آب و هوا ، آدم­ها و به طور کلی فضای حاکم بر این دو میدان متفاوت است. و بازیگر وضیفه دارد که این تفاوت­ها را در ایفای نقشش لحاظ کند. پس بازیگر باید از قبل مشاهده (دریافتی) از آن­چه عرض شد داشته باشد.
این ­مشاهده (دریافت) و انباشت در مورد طعم­ها و بوها نیز برای بازیگر ضروری است. چراکه حالت چهره و به ویژه لب و دهان ما پس از نوشیدن چای داغ و آب میوه­ای خنک تفاوت دارد. فرض کنید لیوان کدر است و تماشاگر نوشیدنی را نمی­بیند. چای تلخ است و آب میوه شیرین. دمای این دو نوشیدنی نیز فرق دارد. بازیگر باید بر بنیان دریافت قبلی­اش از این موارد نوع نوشیدنی و ویژگی­هایش را به تماشاگر بشناساند.
شخص بازی را در نظر بگیرید که در یک پارک در فصل بهار از یک راهروی پر از گل­های خوش­بو عبور می­کند و به سرویس بهداشتی می­رسد. بوی حاکم بر این دو فضا ، دو احساس متفاوت را برای شخص بازی ایجاد می­کند. اگر بازیگر از قیل دریافت درستی از این دو بو و احساس نداشته باشد ، نمی­تواند در این صحنه به درستی بازی کند.
این ضرورت در مورد حس لازمه نیز وجود دارد. بازیگر باید بتواند بر اساس دریافت قبلی­اش که در طول تمرین­های مداوم به آن رسیده است ؛ احساس حاصل از لمس فرش ابریشم ، آسفالت ، چوب ، برگ گل ، موهای معشوقه ، پارچه­ی کتان و ... را به تماشاچی منتقل کند.

عرفان پهلوانی1387/7/19

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]