پنجشنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۳

 

مارمولک

, حیوانی منفورتر از قبل ؟! یا
دیگر تنها خانم ها از مارمولک بدشان نمی آید ...

خدا وکیلی تا حالا هیچ آخوندی نبوده که دچار مسایل قضایی گردد و محکوم شود ؟ هیچ آخوندی نبوده که خلع لباس گردد ؟ آیا مامم شدن دلیلی بر عصمت است ؟ آیا تنها با مامم شدن بهشت واجب می گردد ؟ آیا مامم هیچ اشتباهی نمی کند ؟
اگر جواب همه ی سوال های بنده ( خیر ) است , پس چرا در برابر فیلم مارمولک این قدر حساسیت نشان می دهید ؟
اگر در ( مومیایی_3 ) یک پلیس دست و پا چلفتی است , این فیلم به تمام پلیس های دنیا اهانت کرده است و تمام آن ها باید اعتصاب کنند ؟
اگر در ( مرد عوضی ) یک کار خانه دار عوضی است , آخ و داد تمام کارخانه داران و مدیران کارخانه ها بلند شود ؟
اگر در ( سگ کشی ) یک حاجی بازاری آدم پستی است , منظور تمام حاجی بازاری ها هستند ؟
اگر در ( صورتی ) یک هنرمند اشتباه می کند , تمام هنرمندان خطاکارند ؟
اگر در ( جیب بر ها به بهشت نمی روند ) یک دزد از دزدی پشیمان می شود , تمام دزد ها در آخر آدم خوبی خواهند شد ؟
اگر شما در زندگیتان یک سیب گندیده دیدید , دیگر تا آخر عمر نباید سیب بخورید ؟
اگر یک مقدار آبی گندید , دیگر آب را بر خود حرام می کنید ؟
اگر این طور نیست پس این همه های و هوی و ترکوندن روزنامه ها چیست ؟
آیا با توجه به مقاله ی ( هنر , نقد , سانسور ) خودم این داد و وای ها جلوگیری از نقادی هنر و هنرمند نمی باشد و آن پیامد ها را در پی نخواهد داشت ؟
آیا فکر نمی کنید این حساسیت ها به ضد خودش بدل گردد ؟
نمونه ی بارزش برنامه ای که الان دارم می شنوم : جمعه ی ایرانی , شبکه ی سراسری رادیو , 1/3/1383 . بیش از نیمی از این برنامه به نوعی با مارمولک در ارتباط است .
در زندگی امروزه که لحظه لحظه بیش از پیش دچار روزمرگی می شویم و از عالم معنا فاصله می گیریم و در باتلاق ماشینیسم فرو می رویم , این وظیفه ی هنرمند است که با نازک اندیشی خویش به هر موضوعی گیر دهد .
مارمولک فیلمی است که عناصر درام را به خوبی در بر دارد و یکی از اصول طنز که بیان واقعیت ها می باشد را به بهترین شکل ممکن رعایت نموده است . داستانی منسجم ودرعین حال ساده دارد که با بیشتر مخاطبان به راحتی ارتباط برقرار می کند .
اگر مارمولک را با تعصب نبینیم , هم با طنزش کمی از خستگی های روزانه دور می شویم و هم خیلی چیزها دارد که یاد بگیریم و مهم تر از همه این که دیگر خانم ها هم از مارمولک بدشان نخواهد آمد .
عرفان



دوشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۳

 

هیچ فکر کردیم ... ؟!

هیج فکر کردیم چند سال می خوایم زندگی کنیم ؟! هیچ فکر کردیم تا حالا چند سال از خدا عمر گرفتیم ؟! هیچ فکر کردیم تو این چند سال چه کارایی انجام دادیم ؟! هیچ فکرکردیم تو این چند سال چه کارایی انجام ندادیم ؟! هیچ فکر کردیم چه کارایی می تونستیم انجام بدیم و ندادیم ؟! هیچ فکر کردیم روابطمون با دیگران چه جوریه ؟! هیچ فکر کردیم از دیگران چه توقعی داریم ؟! هیچ فکر کردیم دیگران از ما چه توقعی دارن ؟! هیچ فکر کردیم ما چه وظایفی داریم ؟! هیچ فکر کردیم به کدوم یک از وظیفه هامون عمل کردیم ؟! هیچ فکر کردیم به کدوم یک از وظیفه هامون عمل نکردیم ؟! هیچ فکر کردیم از زندگی چی می خوایم ؟! هیچ فکر کردیم برناممون برای آینده چیه ؟! هیچ فکر کردیم نتیجه ی کارایی که انجام می دیم چیه ؟! هیچ فکر کردیم چرا یه کاری رو انجام می دیم ؟! هیچ فکر کردیم چرا به دنیا اومدیم ؟! هیچ فکر کردیم چرا از دنیا می ریم ؟! هیچ فکر کردیم چقدر آدم خوبی هستیم ؟! هیچ فکر کردیم چقدر آدم بدی هستیم ؟! هیچ فکر کردیم چقدر آدم خوش اخلاقی هستیم ؟! هیچ فکر کردیم چقدر آدم بد اخلاقی هستیم ؟! هیچ فکر کردیم چقدر دیگران رو دوست داریم ؟! هیچ فکر کردیم چقدر به دیگران کمک می کنیم ؟! هیچ فکر کردیم آیا از واژه ها و مسائل و جنبه های زندگی تعریف داریم ؟! هیچ فکر کردیم چقدر تعاریف ما صحیح هستند ؟! هیچ فکر کردیم چقدر آدم با انصافی هستیم ؟! هیچ فکر کردیم چقدر آدم رو راستی هستیم ؟! هیچ فکر کردیم چقدر دیگران ما را دوست دارند ؟! هیچ فکر کردیم دیگران در مورد ما چه قضاوتی می کنند ؟! هیچ فکر کردیم چقدر آدم موفقی هستیم ؟! هیچ فکر کردیم نتیجه ی حرفی که می زنیم چیه ؟! هیچ فکر کردیم چرا یه حرفی رو می زنیم ؟! و هیچ فکر کردیم ... ؟!
امیدوارم به همه ی این ها فکر کنیم و همه ی این ها رو مثل سوال برای خودمون مطرح کنیم و به این سوال ها جواب منصفانه ای بدیم و نخوایم خودمونو گول بزنیم و یه چیزی خیلی مهمه : نیتمون چیه ؟؟؟
عرفان چشمه

 

حمام

یکی از زیبا ترین مکان هایی که تا به حال بر آن دیده گشودهام حمام است
چرا که در آن تنهایم و جزو معدود اتاق ها و چهار دیواری هایی است که با کمترین جسم مادی نیز اشغال شده است
شاید باز گویی این مطلب مسخره به نظر آید ولی در حمام حتی لباس هایتان نیز مزاحمتان نیستند تنهای تنها و چقدر زیباست
اما بیشترین چیزی که در حمام یافت می شود آب است
این بی رنگ بی بو بی طعم و در یک کلام بی همه چیزی که مهم ترین شباهتش به انسان این
است که همواره جاری است و اگر اندک مدتی در جایی آرام گیرد تبدیل به مرداب یا
خودمانی تر بگویم مرده آبی می شود که همه از آن روی بر خواهند گردانند
ما باز کردن شوخ از تن را آموخته ایم اما باز کردن شوخ از روحمان را چه ؟
شاید اگر این راه کار را بیابیم و وقتی یافتیم در عمل به آن موفق باشیم که بس مهم تر از رکن اول یعنی یافتن است آن گاه حیاتمان ارزش و لذتی دو چندان خواهد یافت عرفان چشمه

 

گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری

به نظر بنده و طبق آخرین اخبار معتبر به دست آمده از منابع مهم خبری مانند اینترنت این
آقای مسگر همان آهنگره بوده است همان طور که میدانید از مد های عصر جدید این است که افرادی افراد دیگر را که اغلب از اقشار آسیب پذیر می باشند را سر کیسه می کنند و با چک بازی و وعید های اندر هوای خودشان آن ها را اغفال می نمایند بعد از آن هم دو در می زنند و زمانی دو زاری آن اقشار آسیب پذیر می افتد که جا تر است و بچه نیست
خلاصه این آهنگر نه چندان محترم ولی با آی کیو بالا نیز حسابی در بلخ جولان داده و افراد ساده لوح و بیچاره ای را به امید روزهای بهتر آینده واگذارده و پس از آن که اوضاع را قمر در عقرب یافته فرار را بر قرار ترجیح داده است
سپس با وجود وقایع مشروحه به دلایلی نا معلوم که به علت مسایل امنیتی از گفتن آن ها معذوریم با عهد و عیال به شوشتر عزیمت می کند و در آن جا با پول های آن مردم فلک زده
دست به تاسیس یک مجتمع بزرگ مسگری می زند
از سوی دیگر با تحقیقات محلی و تلاش های شبانه روزی اینترپول یا همان پلیس بین الملل
خودمان رد این آهنگر مسگرنما را در شوشتر می یابند و با تشکیل دادگاهی صحرایی حکم
به گردن زدن این مرد نا مرد می دهند
چون زن و بچه ی مردم نیز از مستمعین این کتیبه خواهند بود از تشریح صحنه ی گردن زدن خود داری میکنم
عرفان چشمه

 

غبار زمان

زمان مانند غباری است که بر روی وقایع گذشته قرار می گیرد ومانع از آن می گردد که آن ها به چشم آیند . لذا فرایند فراموشی رخ می دهد .
اما انسان زرنگ آن است که غبار را از روی پیروزی ها و خاطرات موفق گذشته کنار زند تا با یاد آوری آن ها به نشاط و شادی روحی رسد و با احساس دل گرمی از پیروزی های گذشته , آینده را درخشان تر از قبل سازد .
در عوض بر روی شکست ها و ناکامی ها غباری دوچندان ریزد تا با بهره گیری از نعمت فراموشی از اندوه و حسرت و افسردگی نجات یابد و تنها از این ناملایم های دهر جفا پیشه پند و عبرتی را در سایه روشن اندیشه ی خود جای دهد .
امید آن که هیچ گاه از این اصل غافل نگردیم که فراموشی یک نعمت است .
عرفان چشمه


یکشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۳

 

اعتیاد

بدون هيچ تعارفي هركدام ازما با نگاهي كم شعاع در اطرافمان حداقل يك نفر را خواهيم يافت كه با توجه به توا نايي ها
واستعدادهاي فراوان گذشته اش امروزه به يكي از انواع مواد مخدر اعتياد پيدا كرده است و در اين بلاي خا نمان سوز
بسيار دردناكانه مي سوزد وحتي اطرافيان خودرانيز مي سوزاند .
بايد توجه داشت كه مساله اعتياد مساله ي امروز و ديروز نيست كه تازه با آن مواجه شده باشيم و هر كدام از ما بسيار
ازآن شنيده و خوانده و حتي گفته ايم و به علاوه ا فراد ذيربط چه در كارهاي پليسي و چه در كارهاي روان پزشكي و
جامعه شناختي و پزشكي مربوط بسيار زحمت كشيده و متدهاي گونا گوني ارائه داده اند .ليكن با همه ي اين احوال
امروز شاهد درصد روبه رشد افراد معتاد و كاهش نيروي عظيم مفيد انساني هستيم كه نه تنها به كشوربلكه به جامعه ي
بشري لطمه ي قابل توجه وغير قابل جبراني مي زنند.
افرادي كه مواد مخدررا پخش وتوزيع مي كنند وجوان هاي مردم رابه مرگ تدريجي دچار مي سازند ازنظر حقير فاقد
ارزش انساني بوده و دوست ندارم كه درباره ي آنها بنويسم ولي كساني كه مواد مخدر را مصرف مي كنند و اغلب
پشيمان هستند علت گرفتاري خود راخلاءهاي موجود درزندگي وبي پناهي مي دانند بايد قبول كنيم كه جوان هاي ما
كه بيشترين قشر آلوده به مواد مخدر را تشكيل مي دهند در زندگي خود داراي خلاء بوده و به علل گوناگون اغلب
خلاء هاي خودرا باروي آوردن به انواع موارد ضد اخلاقي ازجمله اعتياد پر مي كنند.
نبايد بي انصاف بود وبايد قبول داشت كه چه درزمينه ي تبليغات و چه درزمينه ي فراهم كردن تفريحات سالم مسئولين
هم تلاش بسزايي داشته اند ولي مهم نتيجه ي كار مي باشد .مانند دانش آموزي كه درطول سال تحصيلي تلاش كرده و
هزينه مي كند و عمر خود را صرف مي نمايد ولي در انتها برداشت مناسبي نمي نمايد و در مسئله ي مواد مخدر نيز با
بي حاصل يا كم حاصل بودن تلاشها (درعمل ) روبرو مي باشيم .
متاسفانه با وجود تمدن ومذهبي بسيار عالي در جامعه ي ما باورهاي غلطي در زمينه هاي گوناگون مانند ازدواج فاميلي
جنس فرزند ‚ ارزش مرد وزن و…هم چنان وجود دارد كه روي آوردن به اعتياد نيز از همين باورها سرچشمه مي گيرد .
بعضي افراد استفاده ازمواد مخدر را نشانه ي استقلال وبزرگي وقدرت وبعضي ديگر آن راالتيامي بر دردهاي بي شمار
خود مي دانند.
يكي ديگر ازمشكلاتي كه دررابطه با مواد مخدر وجود دارد اين است كه بسياري از افراد آلوده خواهان ترك مي باشند
ولي اين امررادر توانايي خود نمي دانند وبا توجه به اعتقاد صاحب نظران مبني بر غلط بودن اين عدم توانايي واين كه هر
زماني براي ترك بهترازفرداست لازم است كه مسئولين امر باايجاد شرايط مناسب وامنيت شخصيتي واعتباري براي معتادين
زمينه ي ترك آنها رافراهم آورند.
درهمين جا لازم مي دانم علاوه بر قدرداني اززحمات انديشمندان كه زحمات فراواني رادرزمينه ي پيشگيري ودرمان اعتياد
به مواد مخدركشيده اند ياد شهداي مبارزه با مواد مخدر راگرامي داشته واز افرادي كه هم اكنون دررابطه با مواد مخدر چه
درمرزها وچه در داخل مملكت اسلامي تلاش مي كنند خواهش نمايم كه خون اين شهدا را پايمال نكرده و براي حفظ
سلامت كشور به تلاش خود ادامه دهند .
اجرشان نزد ايزد متعال محفوظ باد
باسپاس
عرفان چشمه26و27/2/1381

 

در آرزوی خوبی

چقدر بعضی ها خوبن ! چقدر بعضی ها مهربونن ! چقدر بعضی ها دوست داشتنین ! چقدر بعضی ها قابل احترامن ! اصلا چقدر خوبی خوبه ! چقدر وقتی خوبی احساس آرامش می کنی ! چقدر وقتی به دیگران کمک می کنی , احساس خوبی به آدم دست می ده ! وای فکرشو که می کنم می رم رو ابرا ! چقدر وقتی بدی نمی کنی , احساس سبکی داری ! چقدر وقتی به دیگران کمک می کنی , چقدر وقتی کار خوبی انجام می دی , احساس مفید بودن می کنی , احساس هویت , احساس بودن ...
چقدر وقتی دیگران رو دوست داری احساس می کنی خودتم جقدر محبوبی ! چقدر وقتی فکرای خوب می کنی , وقتی خیر دیگران رو می خوای , احساس خوبی می کنی ! چقدر وقتی می خوای به یکی تیکه بندازی و متلک بگی و به اندیشه ی خودت ضایش کنی , حالشو بگیری , اذیتش کنی , باید جنگ اعصاب بکشی و اذیت بشی . چقدر بدی کردن سخته ! چقدر خوب بودن راحته ! چقدر دوست داشتن قشنگه ! چقدر آرزوی خوب داشتن , هم برای خودت و هم برای دیگران شیرینه !
چقدر خوبی خوبه ...
عرفان چشمه

 

چه بگوییم ؟ چطور بگوییم ؟

در آفرینش یک اثر هنری دو مطلب از اهمیت والایی بر خور دار است : اول آن که چه
می گوییم ودوم آن که چگونه می گوییم
بسیار دیده ایم افرادی را که از روابط که متاسفانه اغلب غالب بر ضوابط است استفاده می کنند و با به خدمت گرفتن امکانات اما خالی از اندیشه و محتوا آثاری را خلق می کنند که از جنبه دیداری و شنیداری بسیار زیبا هستند اما این آثار حرفی برای گفتن ندارند . می بینیم که خالق این آثار بسیار زیبا می گویند ولی چیزی که می گویند , در برخی موارد حتی ارزش گفتن هم ندارد . اما باز باید تاسف خوریم از این که افرادی که حرف های زیبایی برای گفتن دارند , و نیز به شیوه های زیبا گفتن نیز آشنا هستند غالبا از امکانات به دور می باشند و برای نشر احساسات و عواطف و نظرات خود باید زحمتی دو چندان را متحمل شوند. چون حرف حق می زنند و حرف حق همیشه تلخ است
یادمون نره خیلی از ما حرفای قشنگ زیادی داریم که بزنیم و زیادم از این حرفا می زنیم اما کمتر مخاطب جذب می کنیم . بفرما و بشین و بتمرگ هر سه یه مفهومی رو تداعی می کنند . ای کاش سعی کنیم که یاد بگیریم این حرفای قشنگمون رو حروم نکنیم و قشنگ بزنیم
عمریه که ما زانوی غم بغل گرفتیم که ای وای دارن به ما تهاجم فرهنگی می کنن . اون وقت خودمون با این فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی , البته اسلامی به معنای واقعی نه اسلامی که الان داریم پیاده می کنیم و از اسلام واقعی تنها جز نامی چیز دیگری را به میراث نبرده است نشسته ایم و بروبر نگاه می کنیم !!! چرا یه دفعه ما به اونا تهاجم فرهنگی نکنیم ؟!
پس همیشه دو چیز را از یاد نبریم :
1- چه بگوییم ؟ 2- چه طوربگوییم ؟
عرفان چشمه

 

عرضه دین با توجه به مختصات زمان

بنام زیبایی بخش آفرینش



باکمی تامل وتفکردرتاریخ وسیره ی انبیاء (ع ) درمی یابیم که همه ی آنها باتوجه به ویژگی های سیاسی ِ فرهنگی ِ اجتماعی واقتصادی مردمان زمان خود ومکان خاصی که درآن ظهور می کردند یا رسالت آنهامربوط به آن حوزه می شد ونیزتوجه به سطح تعلیمات ودانش مردم ومیزان آشنایی آنها با عرفان روش ومتدخاصی رابرای تعلیمات وانجام وظایف خودوترویج وتشریع شریعت مریوط ویا ارائه ی شریعت نوین (درمورد پیامبران اولوالعزم (ع ) ) برمی گزیدند واین است راز رسالتهای مختلف که دوای یک دوره برای دوره ای دیگر دو خرمن بلاست .حال مگر نه این است که مابرای دست یابی به سعادت باید علاوه برتزکیه نفس وشناخت پروردگار واطاعت ازفرمانهای او دربسیاری از مسائل به علت عدم توانایی فکرواندیشه ی بشری از برگزیدگان خداوند که همان پیامبران ومعصومین (ع ) می باشند ِ پیروی کنیم وبا حفظ اصول وپایه های دین واسلام ناب محمدی (ص) دین خودرابا شرایط زمانه تطبیق داده وزندگانی خودرادرچهارچوب آن بگسترانیم .
امروزه بسیاری ازمردمان ما باید به خودبقبولانند که زمانه وشرایط عوض شد وتغییر یافته است ودیکر نمی توانند به ماجوانها
ثابت کنند که ادکلن نجاست است وشلوارجین درتضاد بادین .امروزه دیگر ویدیویی که تاچندی قبل دارنده های آن کافربه حساب
می آمدند تبدیل به وسیله ای معمول گشته است .
امروز روز دیگر کسی قبول نمی کند که تراشیدن ریش وگذاردن ریش پروفسوری انسان را از خدا دورمی سازد ودیگر نمی توانند به کسانی که گردن بند ِ گردن ودستبند بردست می کنند وصله های جوراجور بچسبانند. دیگر نمی توان از سینمای روز جهان در مطبوعات ننوشت ودستگاههای موسیقی غربی راباطل ومایه ی کفر معرفی کرد. دیگرنمی توانندازعرضه ی پیراهن آستین کوتاه وکروات و...جلوگیری کنند واز معاشرت دختران وپسران ممانعت به عمل آورند. این راازیاد مبریم که بسیاری از تغییرات این زمان حاصل تکامل اندیشه وشعوربشری می باشد ِ زیرا جوان این عصر دیگر از ویدیو کمتر استفاده ی مبتذل
می کند ودر صورت معاشرت با جنس مخالف تنها رابطه ی خواهر وبرادری رادرنظر می آورد وتنها هدفش حرکت به سوی رشد واعتلاء فرهنگ این مرزوبوم کهن است . باشد که دراین موارد دیگر شاهد استثناء ها نباشیم .
امروزه جای آن دا رد که ما و بسیاری ازافراد که بعضا قدرتی نیز دردست دارند باتوجه به مختصات زمان وشرایط ِ دراین
موارد وبسیاری از موارد دیگر نگاهی دوباره افکنند وتاملی دوباره نمایند واز بعضی رفتارهای دگماتیسم گونه وفاناتیک وار دوری نمایند . امید آن که با تغییرات دنیای نوین امروزی ِ اصل ونسب خویش وآیین الهیمان را ازیاد نبریم وبسیار بیشتر از
قبل به آن پایبند باشیم
آمین

عرفان چشمه 22/10/1380


 

YA HOO

YA HOO

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]