یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۹۰

 

سالاد روشن¬فکری با سس لاله¬زاری

« به نام او »

سالاد روشن¬فکری با سس لاله¬زاری
نگاهی به اجرای نمایش « حکم » با کارگردانی « مصطفی عبداللهی »
درآمد
اسفند 89 بود که از استاد گران¬سنگم «سعید ساحلی» دعوت کردم تا از تمرین نمایشی که با تلاش چند ماهه¬ی گروه خوبم آماده کرده بودیم دیدن و مرا چون همیشه راهنمایی فرماید. نمایش «پرستوها ...» از نزدیک به سی تابلو ریخت یافته بود و پس از پایان نمایش آقای ساحلی گفتند شما که چندین تابلوی بسیار زیبا را آفریدید، کاش مابقی تابلوها را نیز به همان زیبایی کار می¬کردید ... در جای جای اجرای نمایش «حکم» این سخن آقای ساحلی در گوشم زنگ می¬زد و با خود می¬اندیشیدم که ای کاش «مصطفی عبداللهی» همه¬ی لحظه¬های نمایشش را هم¬چون آن لحظه¬هایی می¬آفرید که تماشاگران را هیجان¬زده کرد و از لذت بهره¬مند ساخت، مانند لحظه¬ی چسبیدن عکس به پشت پاول و ...
ادامه
به روایت بیش¬تر کلاس¬ها و کتاب¬های کارگردانی نمایش، نخستین وظیفه¬ی کارگردان انتخاب درست و هوشمندانه¬ی نمایشنامه است. مصطفی عبداللهی با انتخاب نمایشنامه¬ی حکم نوشته¬ی «نیکلای اردمان» این وظیفه را سرفرازانه به انجام رسانده است. نمایشنامه¬ای که با دیدن اجرایش، گر چه می¬توان بر حذف برخی زیاده¬گویی¬های آن اندیشید؛ اما برترین ویژگی آن از دیدگاه ضرورت است: هم¬خوانی اثر با دگرگونی¬های امروز جهان. برخاستن مردم روبه¬روی حاکمان دیکتاتور در چندین کشور زمین. و قصه¬ی حکم هم به رویارویی جنبشی مردمی می¬پردازد در برابر روسیه¬ی دیکتاتوری و ... قصه و سخنی از دیروز، آشنا و هم¬خوان با امروز. شاید پیروی همین اندیشه بود که مصطفی عبداللهی تصویر چشمانی برآمده از آسمان¬خراش¬های شهری امروزین را در سراسر اجرا بر پرده¬ی انتهای صحنه¬اش تابانده بود تا ما را دعوت کند که نگاهی افکنیم بر دیروزی که بسیار به امروز مانند است ...
اما آن¬چه به اجرای این نمایش ضربه می¬زد و آزاردهنده بود، ناهماهنگی¬های میان اجزای اثر بود که نمایش را به «سالادی روشن¬فکری با سس لاله¬زاری» مانند می¬کرد. اجرای متنی چنین روشن¬گرانه گاهی در فضاسازی¬ها، بازی¬ها، شوخی¬ها و ... رو به سوی اجرایی لاله¬زاری می¬نهاد. این ناهماهنگی¬ها را از تابلوی آغاز نمایش می¬توان واکاوید. تابلویی که گر چه با مفهوم کلی اثر بی¬ارتباط نبود، اما ضرورت وجودی¬اش و ارتباط منطقی¬اش با ادامه¬ی نمایش چندان توجیه¬پذیر نیست و به گمان من نه تنها نمایش بی این تابلو نیز به کفایت حرفش را می¬زد، بهتر است این اندک تماشاگر کم¬حوصله¬ی امروز تئاتر ایران را با این زیاده¬گویی¬ها نیازاریم و از کف ندهیم.
جای دیگری که این ناهماهنگی¬ها رخ می¬نمودند، در نظر نگرفتن توانای بدنی برخی بازیگران با طراحی حرکت¬های موزون در تابلوهای آغاز و پایان نمایش و نیز طراحی حرکت و میزانسن در شماری از لحظه¬های اجرا بود. آن¬چنان که ناگفته پیداست میان تربیت و توانایی بدنی بازیگران ایرانی با بسیاری از دیگر کشورها به ژرفی تفاوت وجود دارد. بررسی علل این تفاوت خود فرصتی دیگر را می¬خواهد. در چند ماه گذشته با اجراهایی روبه¬رو شده¬ام که گروه اجرایی (همانند گروه نمایش حکم) به سختی تلاش بر آن داشتند که به تقلید از فلان گروه پرفرمنس یا بهمان سیرک یا ... حرکت¬هایی را اجرا کنند که توانایی لازم و کافی برای انجام آن¬ها را نداشتند و نه تنها من تماشاگر را به زیبایی و معنا نمی¬رساندند بلکه یا به خنده می¬انداختند یا نگران سلامت خود می¬ساختند. و از یاد نبریم که اندک تماشاگران این روزهای تئاتر ایران که بیش¬تر اهالی خود تئاتر هستند، پرشمار از فیلم¬های اجراهای آن سوی آب بهره¬مندند و به آسانی به «Mezzo» و «Arte» دست¬رسی دارند و از توانایی بدنی آن گروه¬ها آگاهند.
ناهماهنگی دیگر میان اجزای نمایش حکم، ناهماهنگی میان توانایی بازیگری بازیگران و نیز جنس بازی آن¬ها بود. سویی «منیژه گلچین» پرتجربه با توانایی بدنی و بیانی لازم و از همه مهم¬تر بهره¬مند از «آن» بازیگری.
سوی دیگر «ناصر عاشوری» که گرچه تلاش داشت در لحظه¬هایی از اجرا توانایی بیانی خود را به رخ بکشاند، اما نقشی کمیک را آن¬چنان اندوه¬بار بازی کرد که فرصت خنده را از تماشاگر ستاند و در لحظه¬های رویارویی با خانم گلچین بیش¬تر کاستی¬های خود را آشکار ساخت؛ کاستی¬ای که به گمان من برآمده ار این نکته بود که آقای عاشوری بیش¬تر تکیه بر علم بازیگری می¬زد تا «آن» بازیگری ...
و سوی دیگر «امیرعباس توفیقی» که با بهره¬گیری از علم و آن بازیگری شیرین و هوشمندانه بازی کرد و تماشاگر را با خود همراه ساخت.
سوی دیگر «لیدا جداییان» و «محمود منصوری¬نژاد» که با بازی سرد و بی¬روح خود ضربه¬های مهلکی بر پیکر نمایش می¬زدند و سوی دیگر «محمد ساربان» که گویا تجربه¬های سالیان خود را به¬کار نگرفت و ما را از آن¬ها بهره¬مند نساخت و سوی دیگر «علی¬رضا مدنی»، از خوش¬نامان تئاتر اراک، که حضوری دل¬پذیر داشت ...
عرفان پهلوانی
18/6/1390

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]