سه‌شنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۹۰

 

به مناسبت نهمین سال¬روز کارگردان شدنم ... !!!

« به نام یزدان پاک »

به مناسبت نهمین سال¬روز کارگردان شدنم ... !!!

فصل گرم شانزده سالگی بود، شهر پدری، قم. شور و نشاط جوانی و انگیزه¬ی یافتن پاسخ برای پرسشی از زندگی مرا شورانده بود تا دل به یاری پروردگارم بربندم و همت به اجرای نمایش « انتظار با بوی نرگس » گمارم ...
آقایان ( شاید از سر دل¬سوزی ... !!! ) بارها در گوشم خواندند: جوانی ... کار تو نیست ... نمایشنامه¬ی سنگینی است ... ما خواستیم این نمایش را به اجرا رسانیم و نتوانستیم ... و ... آقایان تشویقم نکردند ... پلاتو ( محل تمرین ) در اختیارم نگذاردند ... از هر چه داشتند و می¬توانستند دریغ کردند ... و سنگ¬ها انداختند و سنگ¬ها انداختند ...
اما خدایم یارم بود و گروهی مهربان همراهم و نمایش « انتظار با بوی نرگس » 31 شهریور 1381 شمسی در « نخستین جشنواره¬ی تئاتر دفاع مقدس استان قم » به اجرا درآمد ...
در آیین پایانی همان جشنواره، نمی¬دانم از سر اجبار بود یا حق¬السکوت ( شاید هم تشویق ... !!! ) « جایزه¬ی جوان¬ترین کارگردان تئاتر استان قم » را به من اهدا کردند.
به گواه بسیاری که آن روزها تماشاگر آن جشنواره بودند، باید جایزه¬های دیگری هم به این نمایش می¬دادند که ندادند: جایزه¬ی بازیگری، جایزه¬ی طراحی صحنه و جایزه¬ی موسیقی. اما آقایان این جایزه¬ها را پیشکش دوستان خود کردند ...
از آن روزها تا این روزها آقایان دریغ نفرمودند و سنگ¬ها انداختند و سنگ¬ها انداختند ...
و من این روزها از پس 9 سال به هوای آن روزها می¬نگرم؛ به سرخوشی¬ای که می¬گفت بر سر پلکان پیش¬رفت ایستاده¬ام و باید پله¬ها را با شتاب پشت سر گزارم ...
و من امروز اینم ... و کمم و باید بیش¬تر و بهتر می¬بودم ...

عرفان پهلوانی
28/6/1390

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]