سهشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۷
درآمدي بر نقد تئاتر
" یا هو "
درآمدی بر نقد تئاتر
1- جاي گاه منتقد
قبل از هر چيز لازم مي دانم تا نگاهي به جايگاه منتقد در نقد تئاتر داشته باشم . متاسفانه نگاهي كه در بسياري از محافل به منتقد مي شود از اين منظر است كه منتقد فردي است كه در حوزهي تخصصي خود موفق نبوده است و حال به بهانه جويي و ايراد گيري بيهوده در مورد آثار همكارانش ميپردازد . اگر چه اين تعريف در وصف بسياري كه خود را به ظاهر منتقد ميپندارند صادق است ، اما توصيف منصفانهاي در حق منتقدان راستين نمي باشد .
در كشور صاحب تئاتري مانند فرانسه كه جشنواره زدگي همانند ايران شايع نيست و اجراي عمومي از ارج و قرب خاصي برخوردار است ، يك گروه تئاتري ، قبل از شروع اجراي عمومياش اجرايي را ویژهی منتقدان در نظر مي گيرد ؛ منتقدان نقدهاي خود را در اختيار گروه قرار مي دهند و گروه اجراي قويتري را براي عموم آماده ميسازد . در واقع منتقد پلي ارتباطي بين اثر و مخاطب مي باشد كه ابعاد و لايههاي اين ارتباط ( ارتباط اثر و مخاطب ) را افزايش مي دهد .
بسياري اوج يك نقد هنري را كشف مي دانند . كشف چيزي در اثر كه از عهدهي هر تماشاگری برنمیآید .
در كشور صاحب تئاتري مانند فرانسه كه جشنواره زدگي همانند ايران شايع نيست و اجراي عمومي از ارج و قرب خاصي برخوردار است ، يك گروه تئاتري ، قبل از شروع اجراي عمومياش اجرايي را ویژهی منتقدان در نظر مي گيرد ؛ منتقدان نقدهاي خود را در اختيار گروه قرار مي دهند و گروه اجراي قويتري را براي عموم آماده ميسازد . در واقع منتقد پلي ارتباطي بين اثر و مخاطب مي باشد كه ابعاد و لايههاي اين ارتباط ( ارتباط اثر و مخاطب ) را افزايش مي دهد .
بسياري اوج يك نقد هنري را كشف مي دانند . كشف چيزي در اثر كه از عهدهي هر تماشاگری برنمیآید .
2- انواع نقد
روشن است كه ما با انواع نقد روبرو هستيم و يك نوع نقد به مفهوم كلي نداريم . از همين رو لازم است كه قبل از آن كه قلم حساس نقد را در دست گيريم ، توجه داشته باشيم كه ميخواهيم چه نوع نقدي بنويسيم . لذا شناخت انواع نقد بسيار پراهميت است . شايد بتوان از ديدگاهي نقد را به دو دستهي كلي پوزتيويستي و غير پوزتيويستي تقسيم بندي كرد :
الف (نقد پوزتيويستي) يا دانشگاهي (: از اين دسته نقد ميتوان به نقدهاي اسطورهاي و كهننمونهاي اشاره كرد . نقد پوزتيويستي با متر و معياري از پيش تعيين شده به سراغ اثر مي رود ، معيارش را چون شابلوني بر آن مي گذارد و به بررسي اثر مي پردازد . به عبارت ديگر نقد پوزتيويستي نقدي مقايسهاي است كه اثر را با معياري بيروني مي سنجد .
ب ( نقد غير پوزتيويستي : از اين دسته نقد مي توان به نقدهاي مدرن ، نشانه شناسي ، روانكاوانه ، ساختارگرايي و … اشاره نمود . متر و معيار سنجش نقد هاي غير پوزتيويستي ، معمولا خود اثر است .
3- اهميت نقد تئاتر
تئاتر هنري است زنده كه درست در زمان خلق با تماشاگر خود ارتباط برقرار ميكند . زنده بودن تئاتر سبب ميشود كه نقد آن اهميتي دو چندان يابد . در بسياري از موارد تاثير نقد منتقدان را در اجراهاي باقي ماندهي يك تئاتر شاهد هستيم . اما در ساير گونه هاي هنري ، حتي سينما كه مشتركات بيشتري با تئاتر دارد ، با آثاري تام و كامل روبروييم . لذا از تاثير نقد بر اين گونه آثار كم ميشود .
4- اثر و موثر
پيشنهاد ميشود كه در يك نقد , اثر را از موثرش جدا سازيم و بين اين دو مفهوم تميز قايل شويم .
شرايطي را در نظر بگيريد كه يك منتقد به دريافتهايي از يك اثر ميرسد كه اين دريافتها به هيچ وجه مد نظر موثر نبوده است . موثر چه بخواهد و چه نخواهد پتانسيلي در اثرش موجود بوده كه منتقد را به اين دريافتها رسانده است . در شرايطي ديگر ممكن است كه يك منتقد شناختي در مورد خانواده ، گذشته ، جهان بيني و … يك موثر داشته باشد , اما بيترديد اين شناخت را در مورد ساير موثران ندارد . در هر صورت هر نوع برخورد با اثر ، پس از توليد و عرضه ، جداي از موثر بوده و تنها وابسته به خود اثر است . لذا پيشنهاد ميشود كه در يك نقد ، فارغ از موثر ، تنها به بررسي اثر و دنياي آن بپردازيم .
5- نمايش و نمايش نامه
متاسفانه در بسياري از نقدهايي كه بر اجراها نوشته ميشود ، مشاهده ميگردد كه بخش اعظمي از نقد به نمايشنامه ميپردازد . بايد توجه داشت كه ما در يك اجرا با يك نمايش طرفيم نه نمايشنامه و ممكن است كه نمايشنامه در مسير تبديل به نمايش تغييرات بسياري را به خود ببيند . تنها در صورتي ميتوان به نقد دقيق و منصفانهي يك نمايشنامه پرداخت ، كه آن نمايشنامه را در دست داشته باشيم .
6- مقايسه و قضاوت
به جز نقدهاي پوزتيويستي ، اغلب پيشنهاد ميشود كه مقايسه در خود اثر صورت گيرد . يعني مقايسهي اثر با آثار مشابه ، آثار گذشتهي كارگردان يا گروه اجرايي و به طور كلي هر چيز بيروني سفارش نميشود . بلكه بهتر است كه نشانهها ، نظامها ، رمزگان و ساير اجزاي سازندهي اثر با هم مقايسه شوند . به عنوان مثال اولين ركني كه در نمايش يا نمايشنامه معرفي ميشود مكان است . بدين ترتيب «هماهنگي » ركن دوم با ركن اول ، ركن سوم با ركن اول و دوم و … مورد قياس قرار ميگيرد .
پر واضح است كه قضاوت يك نقد حرفهاي ، از قضاوتهاي عاميانهي « بد بود » ، « خوب بود » ، «بد نبود » و … فاصلهي زيادي دارد . پيشنهاد متخصصان براي قضاوت نيز قضاوت در مورد «هماهنگي» اجزاي سازندهي اثر است .
7- ساختار (فرم) ، مفحوم (محتوا)
پيشنهاد ميشود در نقد بيشتر به ساختار اثر پرداخته شود و از بررسي مفهوم اجتناب گردد . چرا كه بررسي محتواي اثر به بحث بر سر عقيدهها ، جهان بينيها و از اين دست ميانجامد كه ممكن است به تعداد افراد ، با ديدگاههاي متفاوت روبرو شويم . لذا نميتوان بر سر مفهوم به آساني به تفاهم رسيد .
بايد توجه داشت كه نقد ساختار يك اثر ، به معناي نقد ساختار گرايانه نيست . زيرا نقد ساختارگرايي ملزم به رعايت بايد و نبايدهايي خاص و مبتني بر نوعي جهانبيني است .
8- مدل ياكوبسن
مدل ياكوبسن از شش ركن تشكيل ميشود . ياكوبسن هر اثر هنري را يك فرستنده و مخاطب اثر را يك گيرنده ميداند . بين فرستنده و گيرنده ، چهار ركن موضوع ، پيام ، رمزگان و مجرا قرار دارند .
موضوع همان چي گفتن است . اين كه اثر از چه سخن ميگويد .
پيام چگونه گفتن است .
رمزگان يا كد را ميتوان نشانهها ، قراردادها و به عبارتي زباني دانست كه اثر با استفاده از آن با مخاطب ارتباط بر قرار ميكند .
مجرا قالبي است كه هنرمند از آن بهره ميجويد . گرافيك ، نقاشي ، تئاتر ، سينما ، داستان ، موسيقي و ... مجراهاي هنري هستند كه هنرمند از آن ها استفاده ميكند .
هنرمند و به عبارتي ديگر اثر آزاد است كه از هر چه ميخواهد سخن بگويد و از هر مجرايي كه ميخواهد بهره بجويد . اما پيام و رمزگان اركاني هستند كه منتقد به بررسي آنها ميپردازد .
عرفان پهلواني
آذر 1384
روشن است كه ما با انواع نقد روبرو هستيم و يك نوع نقد به مفهوم كلي نداريم . از همين رو لازم است كه قبل از آن كه قلم حساس نقد را در دست گيريم ، توجه داشته باشيم كه ميخواهيم چه نوع نقدي بنويسيم . لذا شناخت انواع نقد بسيار پراهميت است . شايد بتوان از ديدگاهي نقد را به دو دستهي كلي پوزتيويستي و غير پوزتيويستي تقسيم بندي كرد :
الف (نقد پوزتيويستي) يا دانشگاهي (: از اين دسته نقد ميتوان به نقدهاي اسطورهاي و كهننمونهاي اشاره كرد . نقد پوزتيويستي با متر و معياري از پيش تعيين شده به سراغ اثر مي رود ، معيارش را چون شابلوني بر آن مي گذارد و به بررسي اثر مي پردازد . به عبارت ديگر نقد پوزتيويستي نقدي مقايسهاي است كه اثر را با معياري بيروني مي سنجد .
ب ( نقد غير پوزتيويستي : از اين دسته نقد مي توان به نقدهاي مدرن ، نشانه شناسي ، روانكاوانه ، ساختارگرايي و … اشاره نمود . متر و معيار سنجش نقد هاي غير پوزتيويستي ، معمولا خود اثر است .
3- اهميت نقد تئاتر
تئاتر هنري است زنده كه درست در زمان خلق با تماشاگر خود ارتباط برقرار ميكند . زنده بودن تئاتر سبب ميشود كه نقد آن اهميتي دو چندان يابد . در بسياري از موارد تاثير نقد منتقدان را در اجراهاي باقي ماندهي يك تئاتر شاهد هستيم . اما در ساير گونه هاي هنري ، حتي سينما كه مشتركات بيشتري با تئاتر دارد ، با آثاري تام و كامل روبروييم . لذا از تاثير نقد بر اين گونه آثار كم ميشود .
4- اثر و موثر
پيشنهاد ميشود كه در يك نقد , اثر را از موثرش جدا سازيم و بين اين دو مفهوم تميز قايل شويم .
شرايطي را در نظر بگيريد كه يك منتقد به دريافتهايي از يك اثر ميرسد كه اين دريافتها به هيچ وجه مد نظر موثر نبوده است . موثر چه بخواهد و چه نخواهد پتانسيلي در اثرش موجود بوده كه منتقد را به اين دريافتها رسانده است . در شرايطي ديگر ممكن است كه يك منتقد شناختي در مورد خانواده ، گذشته ، جهان بيني و … يك موثر داشته باشد , اما بيترديد اين شناخت را در مورد ساير موثران ندارد . در هر صورت هر نوع برخورد با اثر ، پس از توليد و عرضه ، جداي از موثر بوده و تنها وابسته به خود اثر است . لذا پيشنهاد ميشود كه در يك نقد ، فارغ از موثر ، تنها به بررسي اثر و دنياي آن بپردازيم .
5- نمايش و نمايش نامه
متاسفانه در بسياري از نقدهايي كه بر اجراها نوشته ميشود ، مشاهده ميگردد كه بخش اعظمي از نقد به نمايشنامه ميپردازد . بايد توجه داشت كه ما در يك اجرا با يك نمايش طرفيم نه نمايشنامه و ممكن است كه نمايشنامه در مسير تبديل به نمايش تغييرات بسياري را به خود ببيند . تنها در صورتي ميتوان به نقد دقيق و منصفانهي يك نمايشنامه پرداخت ، كه آن نمايشنامه را در دست داشته باشيم .
6- مقايسه و قضاوت
به جز نقدهاي پوزتيويستي ، اغلب پيشنهاد ميشود كه مقايسه در خود اثر صورت گيرد . يعني مقايسهي اثر با آثار مشابه ، آثار گذشتهي كارگردان يا گروه اجرايي و به طور كلي هر چيز بيروني سفارش نميشود . بلكه بهتر است كه نشانهها ، نظامها ، رمزگان و ساير اجزاي سازندهي اثر با هم مقايسه شوند . به عنوان مثال اولين ركني كه در نمايش يا نمايشنامه معرفي ميشود مكان است . بدين ترتيب «هماهنگي » ركن دوم با ركن اول ، ركن سوم با ركن اول و دوم و … مورد قياس قرار ميگيرد .
پر واضح است كه قضاوت يك نقد حرفهاي ، از قضاوتهاي عاميانهي « بد بود » ، « خوب بود » ، «بد نبود » و … فاصلهي زيادي دارد . پيشنهاد متخصصان براي قضاوت نيز قضاوت در مورد «هماهنگي» اجزاي سازندهي اثر است .
7- ساختار (فرم) ، مفحوم (محتوا)
پيشنهاد ميشود در نقد بيشتر به ساختار اثر پرداخته شود و از بررسي مفهوم اجتناب گردد . چرا كه بررسي محتواي اثر به بحث بر سر عقيدهها ، جهان بينيها و از اين دست ميانجامد كه ممكن است به تعداد افراد ، با ديدگاههاي متفاوت روبرو شويم . لذا نميتوان بر سر مفهوم به آساني به تفاهم رسيد .
بايد توجه داشت كه نقد ساختار يك اثر ، به معناي نقد ساختار گرايانه نيست . زيرا نقد ساختارگرايي ملزم به رعايت بايد و نبايدهايي خاص و مبتني بر نوعي جهانبيني است .
8- مدل ياكوبسن
مدل ياكوبسن از شش ركن تشكيل ميشود . ياكوبسن هر اثر هنري را يك فرستنده و مخاطب اثر را يك گيرنده ميداند . بين فرستنده و گيرنده ، چهار ركن موضوع ، پيام ، رمزگان و مجرا قرار دارند .
موضوع همان چي گفتن است . اين كه اثر از چه سخن ميگويد .
پيام چگونه گفتن است .
رمزگان يا كد را ميتوان نشانهها ، قراردادها و به عبارتي زباني دانست كه اثر با استفاده از آن با مخاطب ارتباط بر قرار ميكند .
مجرا قالبي است كه هنرمند از آن بهره ميجويد . گرافيك ، نقاشي ، تئاتر ، سينما ، داستان ، موسيقي و ... مجراهاي هنري هستند كه هنرمند از آن ها استفاده ميكند .
هنرمند و به عبارتي ديگر اثر آزاد است كه از هر چه ميخواهد سخن بگويد و از هر مجرايي كه ميخواهد بهره بجويد . اما پيام و رمزگان اركاني هستند كه منتقد به بررسي آنها ميپردازد .
عرفان پهلواني
آذر 1384
اشتراک در پستها [Atom]