سه‌شنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۷

 

گفتگو با آقای "رامتین خداپناهی" پیرامون آسیب شناسی تئاتر دانشگاهی




گفتگو با آقای "رامتین خداپناهی" پیرامون آسیب شناسی تئاتر دانشگاهی




عرفان پهلوانی : قربان شما مهمترین کمبود ها و آسیب های تائتر دانشگاهی را چه می دانید؟

رامیتین خداپناهی : در ابتدا ببینیم که اصلا تائتر دانشگاهی موجود هست ؟ داریم اصلا تائتر دانشگاهی که می گوییم که حالا در این زمینه تئاتر دانشگاهی چه کمبودهایی داره ؟ من احساسم بر اینه که در ابتدا وقتی صحبت از تائتر می کنیم خوب طبیعتا حالا چه در دانشگاه و چه در غیر دانشگاه ما یک گروه منسجم باید داشته باشیم. وقتی که در تئاتر ما گروه نداریم خوب طبیعتا یک اجرای مبتنی بر یک کار گروهی هم نمی تونیم داشته باشیم. و این به نظر من مهم ترین عنصری است که امروز علی الخصوص تئاتر دانشجویی داره ازش ضربه می خوره یعنی تئاتری که معمولا داره در دانشگاه ها حالا اگر اسمش را تئاتربگذاریم که داره شکل می گیره از جنس و بافتی تشکیل شده که بسیار گذرا بسیار سطحی و بسیارزود گذره و طبیعتا ره به هیچ دهی هم نخواهد بر . به خاطر این که شما بنیان های تئاتر را ابتدا" در پارامترهای تفکری اون گروه می دونید و وقتی که طبیعتا" گروهی موجود نیست و تفکری در گردو پیرامون اون گروه شکل نمی گیره پس مطمئنا" شما مدام در حال برانداز کردن آن چیزی هستید که طبیعتا" به کار نمی یاد. پیس های اجرا شده طبیعتا" مثل لقمه های هزار بار جویده شده اند که بارها و بارها و بارها دارن از مسائلی صرف می زننند که نه امروز دغدغه ی ماست نه امروز ما نیازی بهش نداریم . حالا چه در سطح بیم المللش حتی و چه در سطح دانشگاهی .

عرفان پهلوانی : یعنی توجه به نیاز و ضرورت حال حاضرجامعه نمی شد

رامتین خداپناهی : اصلا" . اصلا" ببینید ما درواقع داریم کاری رو انجام می دیم که تافته ی جدا بافته است . یعنی در دانشگاه داره اتفاقی می افتد که ربطی به مسائلی که امورز انسان انسان امروز انسان معاصر در ایران باهاش دست و پینجه نرم می کنه باهاش سروکاری نخواهد داشت . این دو شق می شده . یعنی یک شق دانشگاهی یعنی یک پز دانشگاهی و اتفاقی که داره در بیرون از این دانشگاه می افتد . پس طیعتا داره و اتفقای می افتد که به نظر من هیچ کدوم ربطی به هم ندارن و در هیچ نقطه ای هم با هم تماس پیدا نمی کنن .

عرفان پهلوانی : پس وپشت این پز دانشگاهی چیه ؟

رامتین خداپناهی : ببینید استنباط من اینه که ما انگار در یک تاریخی محبوس شدیم که در سال ها وسال هاست که در این توبره ای تاریخ رو داریم رودوش خودمون می کشیم . من احساسم بر اینه که در یک جایی شاید ما بتونیم نقاط مشترکی پیدا کنیم بین خود و تفکرات مغرب زمین . ولی این نقاط مشترک اگرتبدیل نشد به یک فیلتر داخلی یعنی ما می تونیم جهانی فکر کینم. مولی هنگامی که جهانی فکر کنیم و خونگی عمل نکینم ما باز عرض می کنم ماره ره به هیچ دهی نخواهیم برد . این که با بخوایم سر منشا و مبدا تفکر ما رو به اون و رمزهای خودمون چشم بدوزیم طبیعتا" هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد به خاطر این که دغدغه های امروز من دغدغه های اون روز اون ها نبود و دغدغه های اون روز من دغدغه ی امروز من در این سرزیمن با این ملیت با این ارامتر فکری فرهنگی اجتماعی نیست و پس طبیعتا" اگر بخواهیم اجرایی از اون پلیس ها و اجرایی از نوع فکرشون در غالب نمایشنامه داشته بشم طبیعتا" به یک شیر بی یال و دم و اشکم می مونه که دیگه نه شیره و نه چیزه دیگه بدون این که چیز جدیدی باشه .

عرفان پهلوانی : صحبت های شما من رو یاد نوشته ای از دکتر قطب الدین صادقی انداخت که حول وهوش یک سالم و نیم پیش خوندم توی اون نوشته 4 تا ویپگی اقای صادقی برای یک روشن فکرذکر کرده بود . فرزند زمان خودش باشد. فرزند مکان خودش باشد نیازها و کمبودهای زمان و مکمان خودش رو درک کنه و راه کاری برای برون رفت از این مشکلات ارائه بده کمه باز فکر کنم که دقیقا" اون چیزیه که شما اشاره کردید.

رامتین خداپناهی : ببینید ما اگر بخواهیم تاریخ ادبیتامان را بررسی کنیم اگر بخواهیم تاریخ نمایشنامه نویسیمون رو بررسی کنیم که به نظر من خوب در کی جا قابل مقایسه است . ممکن است در ظاهر با هم متفاوت باشن ولی در ماهیت یکی است . به نظر من این گونه است که ما احساس من بر اینه ما دریک جایی از تاریخ معاصر خودمون چنان درگیر عنوان های روشن فکری در پرانتز می گم تشبه روشن فکری شدیم که در واقع احسام بر اینه کمه به قول کامو جمله ای داره کامو می گه در یک جایی انسان دست به خلق تکنولوژی می زنه ولی در یک جای دیگه خودش اسیر تکنولوژیه . یعنی دیگر اون تکنولوژی است که داره اون رو هدایت می کنهع و پیش می بره . این جا هویت انسانی دیگر از بین رفته است . من احسام بر اینه که در یک جایی از تاریخ ما بله در تاریخ معاصر ما می توانیم استفاده کنیم از تکنیک ها و سبک های مختلفی که داره در ادبیات یا ادبیات نمایشی ما به عنوان بیس اصلی فکری حالا من کاری الان به..... درواقع به شیوه اجرایی و در واقع آن چیزی که این تفکر رو تبدیل یه یک اثر بصری می کنه الان من ندارم من رو بیسش هستم یعنی در واقع میگم ان چیزی که به به عنوان کارگردان اگر قراره بیاییم روی نمایشنامه ای کار بکنیم این که این نمایشنامه خوب طبیعتا" بیس فکمریه یک نمایشنامه نو لیسیه یک رمان نو این که الان امروز روز آیا من می تونم متراژهای داشته باشم که بتونه پاسخ گوی دغدغه های فکری من با توجه به بیس خود من باشه ؟ خوب طبیعتا" نیست . و ما هر چند مراجعه مجددمی کنیم باز می رسیم به تاریخ ادبیات داتسانی و نمایشنامه نویسی از 20-30-40-50

عرفان پهلوانی : یعنی در وحله اول باید نمایشنامه ای برای امورز تولید بشه .

رامتین خداپناهی : لفظ تولید را نمی پذیرم . بلکه خلق بشه . چون به نظر من نمایشنامه نویسی یک کار تولیدی نیست . کارگردانی یک کار تولیدی نیست . یک کار خلاقانه است که با پوست و گوشت خودتون شما باید این رو لمس بکنید . یعنی باید درک بکنید . یعنی باید بتونید احساس بکیند. خوب این درک و لمس و احساس از چی میاد؟ از یک دغدغه میاد . که مشا ابتدا باید پاسخ گوی دغدغه های پیرامون خودتون البته خود باشد . م.قعی که این نیست خوب طبیعتا" ما عنصر ... یعنی ما یک سنتر نداریم . عنصر سومی شکل نخواهد گرفت . تا وقتی که در واقع ما نیاسسم این ... ما جرح و تعدیل نداشته باشیم ما کشف نداشته باشیم خوب طبیعتا" نمی توینم هیچ پل ارتباطی بین خود و آثار خودمون بزینم . پس در نتیجه ان چیزی که از ما منتج می شه اثری است که باز ربطی به ما نداره من اگر امروز تحت تاثیر یک ... ببینید وقتی که یک اجرا توی جشنواره فجر از یک اثرغربی ما می دانیم بلافاصله آثار بعدی که در توی این مملکت در تئاترروی صحنه می ره تحت تاثیر اون آثار غربیه . خوب چرا ؟ اگر برای مثال یک گروه آلمانی یک گروه اتریشی کاری رو روی صحنه می برن طبیعتا" با اممواج فکری خودشون و شاخک های حساس خودشون ممزوج شده است ولی اگر اون متراژ رو برداریم بیاریم دقیقا" مثل این می مونه که بنده کت شوار کریستین اندیور بپوشم با گیوه خوب هیچ ربطی به هم دگه ندارن ما می تونیم عرض کرم ما می توینم استفاده بکنیم ما می تونیم جهانی بیاندیشیم ولی به شرطی که بتوینم ....

عرفان پهلوانی : بعد از که از فیلتر های خودمون عبورش بدیم.

رامتین خداپناهی : کاملا" ما نمونها های بارزش را در تاریخ سینما برای مثال داریم من می گویم کوروساوا کوروساوا یک کارگردان 100% ژاپنیه . ازآثار غربی می یاد استفاده می کنه از اثر شکسپیر هم داره استفاده می کنه ولی آن چیزی که در نهایت به وجود می یاد که عنصر سومی شکل می گیرد در نهایت یک اثر 100% ژاپنیه –گرتفسکی درتئاتر می یاد چیکار می کنه ؟ از تمام ایین های نمایشی شرق دور میاد استفاده می کنه ولی در نهایت به یک تئوری می رسه که شما می تویند کاملا" عنوان یک تئوری اروپای شرقی رو به اون مثال بزنید.یا حتی برای مثال باز در سینما یه اثری از کوروساوو – کوروساوو میاد از فیلم های وسترن غربی استفاده می کنه یعنی از اون پارامترها . از اون ژانر فیلمی در میاد به نام هفت سامورایی . این هفت سامورایی یک فیلم 100% ژاپنیه ولی با پارامترهای غربی . یعنی شما بیس اصلی رو از اون می گیرید ولی در واقع آن چیزی که ساتع می شده زیر مجموعه فرهنگ ژاپنیه و نگاه خاص کوروساوا طی اون تحقیقات و پژوهشی که در فرهنگ ژاپنی داره و در نهایت وقتی که این فیلم تولید می شه و به عرصه دیدار می رسه و اکران عمومی می گیره در سطح جهانی مجددا" باز غربی ها از این فیلم میان استفاده می کنن فیلم دیگری کپی این فیلم می سازن می شه 7 دلاور . بحث من رو اینه . ما این رو نداریم . این حلقه ی مفقود شده ماست که به نظر من ما به قول داریوش شایگان تبدیل به آلکن شدیم یک شخصیت در کمدیادل آرته است که یک پاچمون ... ما 40 تکه شدیم امورز یه پاچه شلوار مون مال لویی چهاردهمه یه پاچه دیگه ما هنری سومه کت.من مال ریچارد سومه . اصلا" معلوم نیت چی هست و در نهایت بیس فکری هم شکل نمی گیره .

عرفان پهلوانی : هر ساله تعداد زیادی دانشجو از رشته ی نمایش فارغ التحصیل می شن اما بازار کارموجود آمادگی پذیرش این تعداد فارغاتحصیلرو نداره راه کار مشا برای برون رفت از این مشکل چیه ؟

رامتین خداپناهی : ببینید این پاسخ گویی یان به سوال شما اصلا" در وظیفه ی من نیست به نظر من متخصصین دیگری باید بیان پاسخ بدن .

عرفان پهلوانی : کدام متخصصین ؟

رامتین خداپناهی : ببینید اون های که در واقع ... برنامه ریز ها تئوریسن ها ی این بخش جامعه شناس ها ...

عرفان پهلوانی : کدام بخش ؟

رامتین خداپناهی : عرض می کنم خدمتون جامعه شناسان روان شناسان عرضم خدمت جناب علی که تئوریسن های فرهنگی متولیان فرهنگی این جامعه اون ها هستن که دراقع .... ببینید من در مقام تئورسین این بخش نیستم . من خودم مجری هستم . من طراح و برنامه ریز نیستم این یک کارکرد فرهنگی می خواد به نظر من اگر امورز شما می گیربازارکار ما نمیتوینم اسم بازار کار رو بذاریم روش به خاطر این که مطمئنا" اگر تقاضا باشه عرضه هم تولید می شه ولی وقتی تقاضا نیست وقتی که سالن های تئاتر شما محدود مشن تنها به تماشاچیانی که یا ریشه خود در بچه های تئاتر دارن یا در نهایت افرادی که متصل به این ادم ها هستن خوب طبیعتا" به قدر تقاضا عرضه هم نمی شه و اگر هم بشه متقاضی نیست و من بحثم اینه که ما ابتدا" قبل از این که تئاتری رو .... ببین علی شریعتی یک جمله ای داره علی شریعتی می گه که نیازی نیست ما کتابخونه ها رو افزایش بدیم . باید فرهنگ کتابخونی رو بجود بیاریم . اگر فرهنگ کتابخونی به وجود بیاد پیاده روهای شهر مشا تبدیل می شن به کتاب فروشی ولی وقتی که این فرهنگ تئاتر دیدن و احساس نیاز به حضور یک عنصر پویا وزنده و صاحب تفکر مثلتئاتر در جامعه ی فرهنگی و جامعه ی عمومی مملکت ما احساس نمی شه طبیعتا" ما اگرصد تا سالن هم بزنیم باز همین سیکل تکرار می شه سپس ما ابتدا باید یک کارکردبنیانی فرهنگی بگیریم و یک اصلاح فرهنگی یکنیم روی چی ؟ روی بیس اصلی این ماجرا که به نظر من مردم اند.

عرفان پهلوانی : به تعبیری تئاتر برای همه تبدیل به تئاتر نیازی برای همه بشه

رامتین خداپناهی : کاملا" شما موقعی احساس می کیند که یناز داشته باشید این نیاز رو کی احساس می کنه ؟ امروز شما در هر خیابانی که پا میذارین از ابتدا تا انتهای خیابان پر از سوسیس کالباس فروشیه . پر از گوشت فروشیه پر از میوه فروشیه خوب طبیعتا" چرا جایی برای عرض کردم عنصر پویایی مثل تئاتر که نبض تپندش کاملا" باید در طی قرون بلتیه برای هر کشوری و در نهایت من به این جمله یونسکو می رسم که از پیاده های یک شهر می شه متوجه شد که چه قدر می تونه فقر فرهنگی داشته باشد اون وقت کدوم کشور؟ کشوری این عقبه ی فرهنگی که ما بشیم کشوری با این بینان های ادبی که ما با شیم ولی متاسفانه به علت عدم پردازش درست و عدم کارکرد درست و عدم برنامه ریزی صحیح نسبت به ایجاد فرهنگ نمایش و احساس حضور این عنصری به اسم نمایش متاسفانه امرومز در این جا وایسادیم که بگیم که بله ما جایی رو امروزنداریم که جوابگویی فارغالتحصیلان علمی آکادامیک رشته ای به اسم تئاتر باشه . یعنی تخصص و طبیعتا" کارهایی که بازادره انجام می شه کارهای یر متخصصانه و غیر مسئولانه است . من سخت تاکید می کنم روی واژه ی غیر مسئولانه چون ما به عنوان حتی مجریان نمایش حتی ما به عنوان مجریان این مدیا این رسانه به اسم تئاتر متاسافانه خیلی نسبت به این بخش غیر مسئولانه برخورد کریم . و طبیعتا" طبعاتش رو هم داریم می بینیم و سال به سال هم این داره بدتر می شه ما این ور ور مشکل نداریم .ما... مشکل ما درسته بخشیش به این بر می گرده ولی ما توی بخش دیگری که خیلی بنیادی تره و خیلی باید تئوریزه بشه و باید روش کار بشه به طور تخصصی و علمی خوب طبیعتا" ما این عدم کارکرد رو داریم و خیلی طبیعیه که امروز به اینجا رسیدیم .

عرفان پهلوانی : آیا به نظرشما نیازی به بازنگری در دروس رشته ی نمایش در مقطع کارشناسی هست ؟ اگر جواب شما مثبته کدام درس ها بیشتر نیازمند این بازنگری اند؟

رامتین خداپناهی : ببینید دروس نمایشی متاسفانه آن چیزی که امروز ما به عنوان ... البته این بحث شما خیلی گسترده است . یعنی این که ما اگر بخواهیم بگیم بازیگری خوب طبیعتا" دریچه های دیگری باز خواهد شد اگر بگیم ادبیات نمایشی دریچه های دیگری باز خواهد شد یعنی خیلی صحبتی که دارید عنوان می کنید یا سوالی که دارید...

عرفان پهلوانی : پس اجازه بدین این رو خصوصی تر کنیم توی گرایشی که شما مدرسش هستین گرایش بازیگری آیا نیاز به اصلاح هست ؟ اگر بله چه دروسی ؟

رامتین خداپناهی : مهمترین اتفاقی که در دانشگاه نمی افتد داشتن آزمایشگاه و ...لابرتواره ما متاسفانه این رو نداریم یعنی دانشجو دوره ی لیسانس ان چیزی است که براش اتفاق نمی افته متاسفانه یک تئاتر آزمایشگاهی و یک تئاتر اکسپرنمیتا یک تئاتر تجربی است که در پهنای تجربه ای که در طول این سال های در یک محیط علمی مثل دانشگاه داره رو متاسفانه براش ایجاد نشده پس طبیعتا" یه یک دروسی می رسیم که بسیار دروس سردستی و در حد ردوبدل شدن باز اطلاعاتی است که این اطلاعات به نظر من در جهان امروز بازیگری بسیار درش بازنگری شده و مورد چالش داره قرار می گیره که باز ما این رو نداریم یعنی مباحثی که در دروس ما داره مطرح می شه یک عرض کردم با این واژه رو باز لقمه های هزار بار جویده شده است که ما مدام داریم این رو می گیم چرا؟ چون خودمون هم فاقد تجربه هستیم . خود ما به عنوان در واقع مدرس خود به عنوان مدرسی که داریم این واحد رو تدریس می کنیم یعنی دروواقع اگر من بخوام به عنوان تئاتر دانشگاهی که به نظر من تئاتر دانشگاهی یکی از مهمترین عناصری است که همیشه در رقابت با تئاتر حرفه ای است . به خاطر این که همواره تئاتر حرفه ای در تمام دنیا ترس از اجراهای چارچوب شکن تئاتردانشجویی دارن و از طرف دیگه جدای از ترس آغوش باز دارن برای پذیرش و ایجاد تغییر های بنیادی در مفاهیم و در چارچوب و در ساختمان ودر ساختار تئاتر هستن . شما همواره پیس هایی که توسط گروه های دانشجویی در تمام دنیا اجرا مشه بسیار قادرتر و بسیار قدرتمند تر از تئاتر حرفه ای می بینید.به خاطر این که اون تئاتر حرفه ای داره دست به یک تکرار جواب داده شده در اطراف خودش داره می زنه ولی تئاتر دانشجویی با فکر تازه و با تفکر پر طراوت تروبا اندیشه ی نو که احساس نیازش رو سخت در خود احساس کرده مواجه می شه با یک مدیایی با یک رسانه ای به اسم تئاتر.





عرفان پهلوانی : آقای خداپناهی میشه مشخص تر کنید که چه واحدهایی نیاز به اصلاح و چه واحدهایی در واقع باید اضافه بشن ؟

رامتین خداپناهی : ببینید در مباحث بازیگری عرض کردم مهم ترین بحث ما که امروز جای خالیش احساس می شه داشتن کارگاه های بازیگری است نه داشتن تیتر و عنوان . به عنوان این که من حالا بازیگری 1 بازیگری 2 بازیگری 3 بازیگری 3 بازیگری سینما بازیگری رادیو و تلوزیون ولی خوب همهی این ها در واقع تحت یک عنوان ارائه بشه . ببینید بدن بیان حرکت تربیت حس و بازیگری 1 و بازیگری 2 . شما اگر تمام تئوری های بازیگری که گروه های مختلفی که درنهایت منتج شدن به یک .... به تئوریزه کردن تجربیات خودشون مثل استاد نیلاوسکی و گروهش مثل مایر هوله مثل پیکاتور مثل بروک مثل گروتفسکی این ها همه گروه های آموزشی شما فرصت پیدا می کیند که تا به هم نزدیک بشید که تا پایه های فکری هم رو بشناسید تا دست به یک آزمون و خطایی بزنید که از این آزمون و خطا عرض کردم یک سنتری می یاد بیرون یک تئوری میاد بیرون که در نهایت این تئوری قابل تعمیمه به جامعه ی تئاتری ولی متاسافانه این در این جا موجود نیست . ما همه در حد فهرست می داریم با دروس ارتباط برقرار می کنیم . بازیگری ما فاقد شناخت درست بیانه بازیگر ما کمه از دانشگاه فارغ التحصیل می شه فاقد شناخت درست بدنه . بازیگر ها از شمشیر بازی ار ورزش از کانگ فو از رقص از باله از شناخت موسیقی ازسلفژ هیچ اطلاعی نداره . بازیگر ما از نقاشی از سبک های نقاشی از سبک های ادبیات استانی هیچ اطلاعی نداره . از پیشینه خودش هیچ اطلاعی نداره .خوب این ها جزرو صنعت و کمبودهای یک رشته است و امیدوارم که درواقع باز متولیان فرهنگی این مملکت فکری به حال خداهایی که درواقع این دروس دارن بکنند.

عرفان پهلوانی : دانشگاه آزاد از چند سال پیش ازمون و مصاحبه های ورودی رشته نمایش رو بردشات . این اتفاقات چه تاثیری در روند اموزشی رشته ی نمایش تو این دانشگاه داشته ؟

رامتین خداپناهی : ببین ضربه ی بسیار مهلکی است . ما ابتدا داریم ... من نمی دونم چرا دانشگاه آزاد ... ببین بعضی رشته ها و واحد ها هستن بعضی رشته ها و گرایش ها و بعضی رشته ها و درو اقع ... به طور تخصصی اسم می برم برای مثال به شما اگر قرار باشه خلبان باشید باید یک استانداردهایی رو داشته باشید . اول رعایت این استاندارد هاست و بعد اموزشی . خوب وقتی که من شاگردهایی رو به طور یعنی باهاشون درگیز هستم که این ها فاقد دارابودن ابتدایی ترین فیزیک مناسب حتی برای رشته ی بازیگری هستن . مشکل لکنت دارن مشکل صحبتی دارن و خوب طبیعتا" من نمی دونم چرا این ادم چرا این بچه هایی که حتی می تونه راه دیگری براشون باز بشه در عدم پذیرش .یعنی به نظر من پذیرش این ها به همون مقدار به ما ضربه می زنه که به خود اون بچه های ضربه می زنه .یعنی مطمئنا" شما همین قدر که وقت از من می گیره من هم دارم از اون وقت می گیرم خوب پس طبیعتا" اگر ما این فیلترینگ را داشتهباشیم مطمئنا" این بچه هایی که امروز دارن در رشته ی تئاتر درس می خونن می تونن در شته های دیگه همین دانشگاه آزاد خودشون رو تست بزنن و محک بزنن و موفق باشن ولی متاسفانه این اتفاق نیافتاده در این چند سال . با تمام اعتراضاتی که حتی ما داشتیم و نامه نگاری هایی که با سازمان مرکزی شده ولی متاسفانه هنوز قهرا" تفکرشون بر اینه که رشته ی نمایش در مقطع لیسانس بهتر این است که ازمون عملی نداشته باشه .

عرفان پهلوانی :آقای خداپناهی با وجود انبوه حرف ها وبرخی کوشش های صورت گرفته در راستای رشد وتقویست تئاتر و در شهرستان ها اما هنوز تهران قلب هنر و تئاتر در ایرانه و فاصله ی چشم گیری با شهرستان ها داره با توجه به این نکته وجود رشته ی تئاتر در دانشگاه های شهرهایی مانند اراک تنکابن بوشهر تبریز شیرازو غیره را چگونه ارزیابی می کیند؟ یا به عبارت دیگه محیط شهری چه تاثیری در روند آموزشی تئاتر دانشگاهی داره ؟

رامتین خداپناهی : ببینید نظر من بر اینه که هر شهری خصوصیتهای رفتاری اجتماعی سیاسی و فرهنگی خاص خودش داره . طبیعتا" وقتی تئاتر در هر شهری وارد می شه یا رشته ی نمایش ابتدا" شناخت عناصر نمایشی اون شهرستان باید باشه امروز وقتی که رشته ی نمایش وارد هر شهری می شه کاملا" جدا ازبافتفرهنگی سیاسی اجتماعی حتی خرده فرهنگی های اون شهر هست و پس طبیعتا" هیچ ارتباطی بین من به عنوان یک مجری نمایش یا من بهعنوان یک بازیگر یا شما به عنوان یک کارگردان تئاتر که به نظر من سلبی ترین و اساسی ترینش اینه که ابتدا" با مردم اون شهر ارتباط برقرار کنید این ارتباط زده نمی شه و این حس هم کماری بین گروه های اجرایی تئاتری که به طور تجربی کارکردن وحالا در ممزوج شدن با تئوری های علمی –آکادمی تئاتر که در سطح دانشگاهی داره در اون شهر برگزارمی شه زده نمی شه و ما مهمترین عنصرمون باز همینه یعنی فاقد مطالعه کافی هستیم در زمینه ی اون شهری که درش نمایش به وجود آمده نمایش کارش چیه ؟ نمایش کارش در مرحله اون ارتباطه ارتباط درطبقات مختلف ارتباط درطبقاتی که در طبعات مختلف دارن پارامترهای فکری مختلف دارن ولی در شهری که تئاتر امروز هست چه در اراک چه در اصفهان که سوره در اون جا فعاله در شیراز دربوشهر در تنکابن الیگودرز و شهرهای دیگه ای که حالا در مقطع فوق دیپلم هستن یا آموزشگاه های تئاتری هستن که به نظرمن فرقینمی کنه باز به طور علمی دارن به بحث تئاتر نگاه می کنین. باز دقیقا" آن چیزی است که نگاهشون در نهایت وقتی که ما اگر بخواهیم این دو مقوله رو با هم بررسی کنیم می گیم اصلا" مشکل داره اصل مشکلش اینه که تئاتر تهران تئاتری که در تهران داره اجرا می شه خودش مشکل اساسی و سلبی داره با همون فاکتونرهایی که برات برشمردم تا آلان وقتی که مقترات و شعور و درکت در حد آبشخوری باشه که اون آبشخور اصولا"خودش درون خوب پس طبیعتا" تو چگونه می تونی دارای یک عرصه ی سالم تری نسبت به ... اگر می گم عرصه سالم یعنی سالم بودن فکر این تحقیق و پژوهش رو به وجود می یازه پس طبیعتا" این هم با کمیتش لنگه . یعنی این ارتباط این آزمون و خطا باز در سطح اون شهر زدهنمی شه . مطمئنا" ما تئاتری که برای مثال اگر در یک پایتخت داره می شه با تئاترهای شهرستانی هر کدوم از این ها به پا دارنده ی فرهنگ خاص خودش هستند یعنی مثل موسییقی می مونه . شما می گین موسیقی جنوب از یک ساز و از یک طیف ملودی هایی استفاده می کنه که کاملا" رنگ و بوی فرهنگی و خرده فرهنگی خودش رو داره . شما می گید موسیقی ترکمن . موسیقی ترکمن طبیعتا" خیلی با خاف خراسان متفاوته.

عرفان پهلوانی : چون زندگی در این نواحی با هم مختلفه .

رامتین خداپناهی : دقیقا" عرض بنده هم همینه . ببینید ما اطلاعاتمون در نمایش این رو بارها بهتون گفتم گفتم به اندازه اقیانوس ولی به عمق کم باید باشه ما آبشخورمون فرهنگ اطرافمونه آبشخورمون محیطی است که داریم درش زیست می کنیم . بال تمام پارامترها ببینید در یک دوره موسیقی داره به شدت محیطی عمل می کنه یعنی شما اگر در دوره ی ساسانیان ما 12 لحن باربد روداریم. 12 لحن باردبدبرای هر ماهی از سال یک ملودی در نظرگرفته شده برای هر روزی هفته براشون یک ملودی در نظر گرفته شده این تنگانگ بودن با اتفاقات طبیعی حتی دارای ایجاد تغییرات بنیانی در نوع نگاه مجدد شما به موسیقی است . یعنی شما وابسته به ... طبیعت وابسته به شما نیست . شما وابستهبه طبیعت هستید و این که واقع شما از طبیعت از عنصری به اسم طبیعت می گیرید و در نهایت اون هارو تبدیل می کنید که در نهایت اون ملودی می شه ملا ممد جان . این ملا ممد جان وقتی با این ملودی درمییاد خوب این ملودی است که سخت ریشه در فرهنگ کوچه داره یعنی من نمی تونم بگم که ... من می خوام بگم که ارگوآرکییک زبان کوچه زبان کلاسیکمون ممزوج شده در همه پیچیده شده در همه ما نمی تونیم در یک جایی این ها رو از هم جدا بدونیم . این ها همیدگر رو در واقع بازتولید می کنن این ها لازم و ملزوم هم دیگن ولی توی این نوع نگاهی که امروز آلان گریبان ما رو در تئاتر گرفته متاسفانه همهی این ها از بین رفته عرض کردم مثل موسیقی اون موسیقی دیگه تولید نمی شه اون موسیقی دیگه عرضه نمی شه اون موسیقی دیگه کشف نمی شه اون موسیقی دیگه خلق نیمشه چرا؟ من احساس می کنم خوب تئاتر هم عین موزیک عین موسیقی می مونه ما در واقع در وحله اول باید این بازتاب این اتفاقات طیعی فرهنگی و زیست محیطی اون شهر باشیم . تا این که بخواهیم بکت اجرا کنیم . تا این که بخواهیم یونسکو اجرا کنیم.

عرفان پهلوانی : شما در اول بحث اشاره کردید به تاثیر مثبت شکل گیری گروه در خلق آثار هنری . آیاکامل بودن گرایش ها در یک دانشگاهی که دررشته ی تئاتر داره کمک شایانی به شکل گیری یک گروه و رشد اون گروه و در نتیجه تولید اثرنمی کنه ؟

رامتین خداپناهی : مثل چه رشته هایی ؟

عرفان پهلوانی : گرایش های خود نمایش یعنی مثل دانشگاه اراک که فقط رشته بازیگری یا ادبیات نمایشی داره

رامتین خداپناهی : شما احساس نیاز به چه چیز دیگه ای دارین ؟ یعنی به چه گرایشی ؟

عرفان پهلوانی : گرایش کارگردانی . گرایش طراحی صحنه.

رامتین خداپناهی : خوب ببینید طبیعتا" این گونه است . ببینید تمام آثار بزرگ دینا که امروز تبدیل به آثار فاخر نه به معنای اون اصطلاحی که در تئاتر فرانسه قبل از موج نو به کار می رفت . فاخر به معنای این که قله ی از مه بیرون آثار نمایشی هستن . حالا چه در سینما چه در تئاتر همه دارابودن یک گروه هستن . یک گروه منسم که همه هم سوی فکری هستن با هم خوب چرا؟ طبیعتا" این اتفاق می افته . طبیعتا" خلافش احساس می شه عرض کردم من امیدوارم که دانشگاه ازاد یا حتی داشنگاه سراسری . ما در دانشگاه سراسری هم این اتفاق خیلی کم می افته . دانشگاه سراسری مگه در کجاتها تونسته به طور فعال در رشته سینما و تئاتر فعالیت بکنه ؟ من فکر نمی کنم یر از تهرن دانشگاه سراسری رشتهی سینما و تئاتر در داشنگاه دیگه ی سراسری در کشور داشته باشه .اگر هست من اطلاعی ندارم .

عرفان پهلوانی : ایا دانشگاه ها دانشجویان رشته نمایش را برای ورود به بازار کار حرفه ای آماده می کنن ؟ اگر نه چه چیزایی لازمه تا این اتفاق بیفته ؟

رامتین خداپناهی : ببینید اون وظیفه ی ... آماده سازی .... خوب طبیعتا" ان چیزی که داره اتفاق می افته آمادهسازی .... ببینید انی به نظر من درصدی از این ماجرا بر می گرده به خود دانشجو . من نمی تونم تمام اون خاکم رو از توبره خالی بکنم رو سر محیط آموزشی . بخشی از خلا ء کارکرد رو خود دانشجو دارن یعنی اینکه شما تلاش می کنید به عنوان متولی و مدرس ولی در اون ور این خطوط دانشجو ها هستن . که باید اون ها هم به قاعده ی دغدغه هایی که دران سعی و تلاش در جهت به منصه ی ظهور درآوردن تفکرات خودشون داشته باشن که متاسفانه این اتفاق هم کم می افته یعنی من احساس می کنم که بیشتر تیتر و عنوان آلان مطرحه تا این که واقعا" دغدغه ی بچه ها این باشه که .... من استثنائات را کار ندارم ولی قاعده بازی بر این شده به عنوان کسی دارم می گم که خودم نفس در نفسم با جامعه ی دانشگاهیه . اگر بخوایم در صد بگیریم درصد بالایی از بچه ها فاقد این دغدغه هستن .


دبیر سرویس نقد و گفتگو
عرفان پهلوانی
اردبیهشت 87


نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]