شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۷
مشاهده
یا هو
مشاهده
در ابتدا اجازه میخواهم که در این نوشتار « مشاهده » را به معنای « دریافت » بگیرم و پیرامون آن اندکی سخن بگویم :
همان طور که میدانیم ابزار ارتباطی ما با جهان مادی یا به بیانی دقیقتر ابزارهای دریافتی یک انسان برای دریافت نشانههای مادی ، حسهای پنجگانهی او هستند. یعنی ما برای دریافت نشانهای از جهان مادی یا باید آن نشانه را ببوییم یا بشنویم یا لمس کنیم یا ببینیم و یا بچشیم .
حال بازیگر به عنوان فردی که وظیفهاش بازآفرینی جهان هستی با تمام پیچیدگیها و ریزهکاریهایش است ، میبایست آرشیو و انباشت غنی و همه جانبهای از این نشانهها را دارا باشد تا به هنگام انجام وظیفهاش ، یعنی همان بازآفرینی ، دست خالی نباشد .
میدانیم که در حال حاضر امکان ارتباطی معمول اجراکنندگان هنرهای نمایشی با مخاطبانشان امکانهای دیداری و شنیداری هستند . گرچه در معدود مواردی در برخی سینماها یا تئاترها خوراکیهایی با طعمهای مورد نظر را در اختیار تماشاچیان قرار میدهند و یا در صحنهای خاص ، بویی ویژه را منتشر میکنند تا از این راه تاثیر بیشتری بر تماشاگران بگذارند .
بازگردیم به همان سینماها و تئاترهای بدون طعم و بو و امکانهای رایج شنیداری و دیداری. یک بازیگر میبایست با توجه به زمان و مکان رویداد و فضای حاکم و اندیشهی جاری و غالب بر اثر علاوه بر شناخت کامل از ادبیات و واژگان نقشی که ایفاگر آن است ؛ از آواهای مورد استفادهی شخص بازی نیز آگاهی کامل داشته باشد. به عنوان نمونه علاوه بر آن که یک پزشک از ادبیات و وازگانی متفاوت از یک رانندهی تاکسی بهره میگیرد میتوان در نوع صدای ایجاد شده از سرفه کردن این دو فرد نیز تفاوتهایی را مشاهده کرد. حتی موضوع از این هم دقیقتر و ریزهکارانهتر است . این تفاوتها بین دو پزشک که یکی تخصص قلب و عروق و دیگری تخصص اطفال دارد و یا دو رانندهای که یکی درون شهر و دیگری بیرون شهر کار میکنند نیز وجود دارد.
پیرامون آن چیزی که ما میبینیم ، یعنی نشانههای حرکتی و رفتاری نیز این تفاوتها قابل مشاهده است. نشانههای حرکتی و رفتاری و اندام و هیکل و تیکهای بدنی یک پزشک جراح کهنسال با یک روانپزشک جوان با یک رانندهی اتوبوس درونشهری با یک رانندهی کامیون جادهای با یک ... بسیار متفاوت است .
براساس آن چه عرض شد ، بازیگر وظیفه دارد که به عنوان تمرینی مستمر و همیشگی این نشانهها را مشاهده (دریافت) و انباشت کند تا در زمان لازم از آنها بهره بجوید.
اما جریان از این هم پیچیدهتر است : آقای ایکس را در نظر بگیرید. آقای ایکس دندانپزشک است و 38 سال دارد. میتوانیم در مورد همسر ، فرزندان ، پدر و مادر ، درآمد ، وضعیت جسمانی و ... آقای ایکس هم صحبت کنیم. اما نکتهی مورد نظر این که نوشیدن چای برای آقای ایکس در میدان انقلاب و نوشیدن چای در میدان تجریش ، دو احساس متفاوت را برای او در پی خواهد داشت. چراکه صداها ، آب و هوا ، آدمها و به طور کلی فضای حاکم بر این دو میدان متفاوت است. و بازیگر وضیفه دارد که این تفاوتها را در ایفای نقشش لحاظ کند. پس بازیگر باید از قبل مشاهده (دریافتی) از آنچه عرض شد داشته باشد.
این مشاهده (دریافت) و انباشت در مورد طعمها و بوها نیز برای بازیگر ضروری است. چراکه حالت چهره و به ویژه لب و دهان ما پس از نوشیدن چای داغ و آب میوهای خنک تفاوت دارد. فرض کنید لیوان کدر است و تماشاگر نوشیدنی را نمیبیند. چای تلخ است و آب میوه شیرین. دمای این دو نوشیدنی نیز فرق دارد. بازیگر باید بر بنیان دریافت قبلیاش از این موارد نوع نوشیدنی و ویژگیهایش را به تماشاگر بشناساند.
شخص بازی را در نظر بگیرید که در یک پارک در فصل بهار از یک راهروی پر از گلهای خوشبو عبور میکند و به سرویس بهداشتی میرسد. بوی حاکم بر این دو فضا ، دو احساس متفاوت را برای شخص بازی ایجاد میکند. اگر بازیگر از قیل دریافت درستی از این دو بو و احساس نداشته باشد ، نمیتواند در این صحنه به درستی بازی کند.
این ضرورت در مورد حس لازمه نیز وجود دارد. بازیگر باید بتواند بر اساس دریافت قبلیاش که در طول تمرینهای مداوم به آن رسیده است ؛ احساس حاصل از لمس فرش ابریشم ، آسفالت ، چوب ، برگ گل ، موهای معشوقه ، پارچهی کتان و ... را به تماشاچی منتقل کند.
عرفان پهلوانی1387/7/19
مشاهده
در ابتدا اجازه میخواهم که در این نوشتار « مشاهده » را به معنای « دریافت » بگیرم و پیرامون آن اندکی سخن بگویم :
همان طور که میدانیم ابزار ارتباطی ما با جهان مادی یا به بیانی دقیقتر ابزارهای دریافتی یک انسان برای دریافت نشانههای مادی ، حسهای پنجگانهی او هستند. یعنی ما برای دریافت نشانهای از جهان مادی یا باید آن نشانه را ببوییم یا بشنویم یا لمس کنیم یا ببینیم و یا بچشیم .
حال بازیگر به عنوان فردی که وظیفهاش بازآفرینی جهان هستی با تمام پیچیدگیها و ریزهکاریهایش است ، میبایست آرشیو و انباشت غنی و همه جانبهای از این نشانهها را دارا باشد تا به هنگام انجام وظیفهاش ، یعنی همان بازآفرینی ، دست خالی نباشد .
میدانیم که در حال حاضر امکان ارتباطی معمول اجراکنندگان هنرهای نمایشی با مخاطبانشان امکانهای دیداری و شنیداری هستند . گرچه در معدود مواردی در برخی سینماها یا تئاترها خوراکیهایی با طعمهای مورد نظر را در اختیار تماشاچیان قرار میدهند و یا در صحنهای خاص ، بویی ویژه را منتشر میکنند تا از این راه تاثیر بیشتری بر تماشاگران بگذارند .
بازگردیم به همان سینماها و تئاترهای بدون طعم و بو و امکانهای رایج شنیداری و دیداری. یک بازیگر میبایست با توجه به زمان و مکان رویداد و فضای حاکم و اندیشهی جاری و غالب بر اثر علاوه بر شناخت کامل از ادبیات و واژگان نقشی که ایفاگر آن است ؛ از آواهای مورد استفادهی شخص بازی نیز آگاهی کامل داشته باشد. به عنوان نمونه علاوه بر آن که یک پزشک از ادبیات و وازگانی متفاوت از یک رانندهی تاکسی بهره میگیرد میتوان در نوع صدای ایجاد شده از سرفه کردن این دو فرد نیز تفاوتهایی را مشاهده کرد. حتی موضوع از این هم دقیقتر و ریزهکارانهتر است . این تفاوتها بین دو پزشک که یکی تخصص قلب و عروق و دیگری تخصص اطفال دارد و یا دو رانندهای که یکی درون شهر و دیگری بیرون شهر کار میکنند نیز وجود دارد.
پیرامون آن چیزی که ما میبینیم ، یعنی نشانههای حرکتی و رفتاری نیز این تفاوتها قابل مشاهده است. نشانههای حرکتی و رفتاری و اندام و هیکل و تیکهای بدنی یک پزشک جراح کهنسال با یک روانپزشک جوان با یک رانندهی اتوبوس درونشهری با یک رانندهی کامیون جادهای با یک ... بسیار متفاوت است .
براساس آن چه عرض شد ، بازیگر وظیفه دارد که به عنوان تمرینی مستمر و همیشگی این نشانهها را مشاهده (دریافت) و انباشت کند تا در زمان لازم از آنها بهره بجوید.
اما جریان از این هم پیچیدهتر است : آقای ایکس را در نظر بگیرید. آقای ایکس دندانپزشک است و 38 سال دارد. میتوانیم در مورد همسر ، فرزندان ، پدر و مادر ، درآمد ، وضعیت جسمانی و ... آقای ایکس هم صحبت کنیم. اما نکتهی مورد نظر این که نوشیدن چای برای آقای ایکس در میدان انقلاب و نوشیدن چای در میدان تجریش ، دو احساس متفاوت را برای او در پی خواهد داشت. چراکه صداها ، آب و هوا ، آدمها و به طور کلی فضای حاکم بر این دو میدان متفاوت است. و بازیگر وضیفه دارد که این تفاوتها را در ایفای نقشش لحاظ کند. پس بازیگر باید از قبل مشاهده (دریافتی) از آنچه عرض شد داشته باشد.
این مشاهده (دریافت) و انباشت در مورد طعمها و بوها نیز برای بازیگر ضروری است. چراکه حالت چهره و به ویژه لب و دهان ما پس از نوشیدن چای داغ و آب میوهای خنک تفاوت دارد. فرض کنید لیوان کدر است و تماشاگر نوشیدنی را نمیبیند. چای تلخ است و آب میوه شیرین. دمای این دو نوشیدنی نیز فرق دارد. بازیگر باید بر بنیان دریافت قبلیاش از این موارد نوع نوشیدنی و ویژگیهایش را به تماشاگر بشناساند.
شخص بازی را در نظر بگیرید که در یک پارک در فصل بهار از یک راهروی پر از گلهای خوشبو عبور میکند و به سرویس بهداشتی میرسد. بوی حاکم بر این دو فضا ، دو احساس متفاوت را برای شخص بازی ایجاد میکند. اگر بازیگر از قیل دریافت درستی از این دو بو و احساس نداشته باشد ، نمیتواند در این صحنه به درستی بازی کند.
این ضرورت در مورد حس لازمه نیز وجود دارد. بازیگر باید بتواند بر اساس دریافت قبلیاش که در طول تمرینهای مداوم به آن رسیده است ؛ احساس حاصل از لمس فرش ابریشم ، آسفالت ، چوب ، برگ گل ، موهای معشوقه ، پارچهی کتان و ... را به تماشاچی منتقل کند.
عرفان پهلوانی1387/7/19
نظرات:
<< صفحهٔ اصلی
فرمایشات متین اما کدام بازیگری را در ایران پیدا می کنید که اینطور دقیق باشد ... اصلا مشاهده و تحقیق و پژوهش در هنرمندان ایران معنی و مفهومی ندارد و حتی در دولتمردان و بدتر وقتی این دو دسته دست به دست هم می دهند ... مثل همین ریاست تیاتر ایران !!!
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی
اشتراک در پستها [Atom]