سه‌شنبه، اسفند ۲۱، ۱۳۸۶

 

نامه ای برای رضا مهدوی هزاوه

یاهو

نامه­ای برای رضا مهدوی هزاوه

امروز آخرهای اسفند است . و آخرهای اسفند آب و هوای دل خیلی­ها ابری است . اکرم خانم خسته است . بیمار است . نگاهش مرا شرمنده می­کند ... می­گم : « خدا اونایی رو که بیشتر دوس داره بیشتر امتحان می­کنه و بیشتر تو سختی قرار می­ده » می­گه : « خستم … » او خسته است . من خسته­ام . شما خسته­ای . ما خسته­ایم . من بی­کارم . بی­کاری خسته کننده است . بی­کاری بی­پولی می­آورد . بی­پولی دزدی می­آورد . فساد نزدیک است . شما چند ماه است که دیگر مدیر گروه نیستی ، و از وقتی مدیر گروه نیستی ما با هم دوست­تریم … !
شما هم مثل من از مترو سرت درد می­گیرد . من معتقدم هویت آدم­ها در تهران کم رنگ­تر است تا شهرستان . عید نزدیک است . قطارها پر . هواپیماها پر . اتومبیل­ها آماده . بلیط اتوبوس و هواپیما و قطار کیمیاست . کارت­های سوخت خالی است . عید نزدیک است . حیاط­دار شدن افسانه است . آپارتمان­دار شدن رویاست . ساکنان اکباتان نمی­دانند زمینشان سقف که و سقفشان زمین کیست . دو قدم مانده به صبح ! قدم­های گالیور چندین برابر قدم­های لی­لی پوتی­هاست . آخرهای اسفند است . آخرهای اسفند دل خیلی­ها ابری است . خیلی­ها پول ندارند . خیلی­ها کارگرند . روی بنرهای تبلیغات انتخابات عکس یک پیرمرد کارگر است . کارگرهای تمیزکننده ی خانه وقت ندارند . احمد آقا کارگر است . زنش منشی اوست . تا آخر اسفند وقتش پر است . دکتر به اکرم خانم گفته کار نکن . همه چیز گران است . فروشگاه­ها شلوغند . محبت نایاب است . سه ماه است که تالار اصلی تئاتر شهر میزبان حمید سمندریان است . میزبان « ملاقات بانوی سالخورده » . میزبان بچه­های سمندریان . ملاقات بانوی سالخورده را « فردریش دورنمات » نوشته است . ملاقات بانوی سالخورده به روایت سمندریان یک کلاس ، کلکسیون ، ... کارگردانی است . باید از سمندریان آموخت .
« فرخ نعمتی » بازیگر نقش « کشیش » این نمایش در گفتگو با « ندا انتظامی » در روزنامه ی « همشهری » ( 15/12/1386) می­گوید :
« اگر هر کس دیگری این پیشنهاد را می­داد ، نمی­پذیرفتم. یعنی اگر به جای کلاهم ، نمایشنامه­ام در مرکز هنرهای نمایشی می­افتاد هرگز به آن­جا نمی­رفتم …حمید سمندریان اشراف کاملی بر متن داشت . سال 1350 این نمایشنامه را اجرا کرده بود و در این سال­ها مطالعات زیادی در مورد تئاتر و نمایشنامه­های دورنمات داشت . دانش او باعث شد که ما بازیگران دربست در اختیارش قرار بگیریم تا با روش­ها و تکنیک­های خاص خودش به نقش برسیم … در این اجرا تفاوت به کشتن « ایل » برمی­گردد . سمندریان در دیداری که با دورنمات داشته تحلیل خودش را درباره ی نحوه ی کشتع شدن ایل به او می گوید ، دورنمات هم می­گوید که تحلیل کارگردان ارجح است به نگاه نویسنده ... بیش از 6 ماه است که این نمایشنامه را تمرین و اجرا می­کنیم ؛ اما اجرای هر شب تازگی خود را دارد . بخشی از این تغییرات به همین دلیل است و بخش دیگر هم به مساله کلی­تر یعنی صحنه ی غیر استاندارد تئاتر شهر برمی­گردد . سالن تئاتر شهر 3 زاویه ی متفاوت برای بیننده­ها دارد . به دلیل تعمیر تئاتر شهر که بهتر است بگویم تخریب تئاتر شهر ، گروه فرصت کمی برای اصلاحات روی سن داشت و ... »
سمندریان چند سال بود که تئاتر اجرا نکرده بود . فیلم هم نساخته بود . خیلی­ها می­گویند :
« سمندریان پدر تئاتر ایران است . »
قرار است بعد از « ملاقات بانوی سالخورده » در سالن اصلی تئاتر شهر « کانال کمیل » اجرا شود ! کار کورش زارعی ! این کار سال­هاست که اجرا می­شود ! چند ماه پیش هم در فرهنگسرای بهمن اجرا شد . نویسنده ی کانال کمیل حسین فدای حسین است . فدای حسین و زارعی و پارسایی ( رییس الان مرکز هنرهای نمایشی ) عضو گروه تئاتر آیین هستند .
قبل­ترها در فرهنگ­سرای بهمن « بینوایان » کار « بهروز غریب­پور » اجرا شده است . الان در فرهنگ­سرای بهمن « کلبه ی عمو تم » کار « بهروز غریب­پور » اجرا می­شود . نقش اصلی بینوایان – ژان وال ژان – را زنده یاد « مهدی فتحی » اجرا می­کرد .
قبل­ترها نقش اصلی کانال کمیل را پارسایی بازی می­کرد . آن روزها پارسایی خسته بود . آن روزها « زم » از حوزه ی هنری رفته بود و « بنیانیان » آمده بود . آن روزها دفتر بچه­های مسجد تازه بسته شده بود . آن روزها سال 80-81 بود . آن روزها آقای نیکونیا مسوول واحد نمایش حوزه ی هنری قم و پارسایی و زارعی و فدای حسین کارشناسان واحد نمایش حوزه ی هنری قم بودند . آن روزها « کانال کمیل » 10-12 شب در تالار غدیر قم اجرا شد . تماشاگر کم داشت . شب آخر من هم بودم . شب آخر حسین – منصور – پارسایی به کورش زارعی گفت : من دیگه تو این نمایش بازی نمی­کنم .
این روزها « دکتر مجید سرسنگی » خیلی مقام دارد . شمردن سمت­هایش سخت است . زیاد هستند . این روزها داغ « اکبر رادی » تازه است . این روزها « خسرو حکیم رابط » هنوز زنده است . ساختمان « تئاتر شهر » خیلی زیباست . « لوکاس بانگرتر » مهمان سوییسی جشنواره ی امسال تئاتر فجر در شبکه ی محترم چهارم سیما به « اشکان صادقی » گفت : « با دوستانم دور تئاتر شهر می­چرخیدیم و حسرت می­خوردیم ... »
بهمن امسال « محمد رحمانیان » ناراحت بود . جلوی تئاتر شهر رفت . اعتراض کرد . ناراضی بود . نشد که نمایشش – مانیفست چو – را اجرا کند . بهمن پارسال محمد رحمانیان خوش­حال بود . چون « عشقه » را اجرا می­کرد . ناراضی نبود . اعتراض نکرد .
رحمانیان به مسافرآستانه در بهمن در دو قدم مانده به صبح گفت :
جشنواره ی تئاتر فجر امسال 600 میلیون تومان بودجه داشت . با بودجه ی 400 میلیونی اسپانسر شد یک میلیارد تومان . گران­ترین بخش­های جشنواره ، بخش­های « چشم انداز » و « بین الملل » هستند . در هر کدام از این دو بخش 10 کار هستند . به هر کار 3 میلیون تومان کمک هزینه داده شده . ( این رقم از قرارداد اجرای عمومی گروه­ها کم خواهد شد . ) جمعا می­شود 60 میلیون تومان . باقی بودجه چه شده است ؟ … شعار امسال جشنواره ی تئاتر فجر « تئاتر برای همه » بود . ( مثل چند سال اخیر ) بهتر نیست این شعار توسط افراد تئاتری که معیشتشان از راه شرکت در جشنواره­ها و اجرای عمومی تامین می­شود محقق گردد ؟؟؟
آقا رضا جون ! پدرم شنیده بود و تعریف می­کرد :
همین چند روز پیش یه مرد میان سال متکدی وسط میدان مطهری قم عریان شده و با شلنگ آب آبیاری که آن جا بوده شروع کرده به حمام کردن . هر چه کارگران شهرداری و باغبانان می­خواستن جلویش را بگیرن مرد میان سال متکدی خیسشان می­کرده است . دست آخر ماموران آتش نشانی می­آیند و به زور لباسی را بر او می­پوشانند و می­برندش .
آقای مهدوی ، روزنامه ی همشهری ( 20/12/86 – صفحه ی 9 ) تیتر زد :
تئاتر ، امسال حال و روز خوشی نداشت .
استاد ،
سال نو مبارک ... !
19و21/12/86

نظرات:
آره رضا جون ! و خيلي چيزای ديگه که چون نو روزنومه ها نگفتند ، منم نميگم رضا جون !
آفرين عرفان !
بيا و باقي عمر رو به ثبت لحظه های خوب بپرداز ! چون گفتن از چيزهايي ارزش داره که با ميکروسکوپ و تلسکوپ به زور بشه پيداشون کرد . امروز ديگه از غم نوشتن انتزاعي نيست چون همه غمگينيم . يک خبر خوش بده که شايد در سرزمين پادشاهي غم نشنيده باشم !
 
سلام خوشحال می شم سری به وبگاه بزنیدرزومه خوبی دارید
 
ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]