جمعه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۵
یا هو
اگه حرف نمی زنم ، نه این که از بی حرفیه
من می خام شنا کنم ، آب دریا خالیه
دیگه من خسته شدم از حسرت گذشته ها
به تو آهسته می گم تا بدونی
حسرت گذشته ها ، همه خالی بندیه
خدا لعنتش کنه ، اون که آب دریاها رو سرکشید
فکر تشنگی نبود ...
دیگه باید پر کشید
نکنه یاد ما رفته همه حرفای درست
اگه این جوری باشه ، دیگه چی باید شنفت ؟
نمی خام گریه کنم ، گریهی من باد هواست
کاش بشه یه روز بیاد ، که بشه فریاد کشید
توی این زمونه هیشکی ، عاشقی رو یاد نداره
قراره یکی بیادش ، خوبیا رو اون میاره
اگه حرف نمی زنم ، نه این که از بی حرفیه
من می خام شنا کنم ، آب دریا خالیه
دیگه من خسته شدم از حسرت گذشته ها
به تو آهسته می گم تا بدونی
حسرت گذشته ها ، همه خالی بندیه
خدا لعنتش کنه ، اون که آب دریاها رو سرکشید
فکر تشنگی نبود ...
دیگه باید پر کشید
نکنه یاد ما رفته همه حرفای درست
اگه این جوری باشه ، دیگه چی باید شنفت ؟
نمی خام گریه کنم ، گریهی من باد هواست
کاش بشه یه روز بیاد ، که بشه فریاد کشید
توی این زمونه هیشکی ، عاشقی رو یاد نداره
قراره یکی بیادش ، خوبیا رو اون میاره
عرفان پهلوانی
اشتراک در پستها [Atom]