یکشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۴

 

يه جوونه با يه بيوه

يه روز يه جوونه با يه بيوه زنه كه دختر بزرگي هم داشته ازدواج ميكنه. بعد باباي اين جوونه عاشق اين دختره مي شه . باهاش ازدواج ميكنه در نتيجه باباي اين جوونه داماد پسرش مي شه و دختر ناتنيه - مادر جوونه ميشه . يه روز ميزنه و زن جوونه يه پسر ميزاد .
پسره از يه طرف ميشه برادر زن باباي جوونه از يه طرف ميشه دايي خود جوونه از اون طرف هم دختره كه حالا همسرباباي جوونه- اونم يه پسر مي زاد. اين پسره از يه طرف مي شه داداش جوونه از طرف ديگه ميشه نوه ي جوونه . حالا چون اين پسره هم مي شه داداش جوونه هم مي شه نوه ي جوونه – پس زن جوونه هم مي شه مادر بزرگ جوونه .
در نتيجه چون جوونه شوهر يه مادر بزرگ به حساب مياد پس ميشه پدر بزرگ نوه ي همسر خودش و چون داداش نوه ي همسر خودش هم به حساب مياد پس ميشه پدر بزرگ خودش.
حالا محض رضاي خدا پيدا كنيد كه اين آقا جوونه با خودش و همسرش و پسرش و پدرش و ديگرون چه نسبتي داره؟

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]