یکشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۴

 

گروه فرهنگي هنري چشمه

يا هو

گروه فرهنگي هنري چشمه در تابستان سال 1381 كار خود را با نمايش (انتظار با بوي نرگس)در استان قم آغازكردكه حاصل اجراي اين نمايش در نخستين جشنواره ي تئاتر دفاع مقدس استان قم كسب دو جايزه جوانترين كارگردان تئاتر استان قم براي عرفان پهلواني(كه اين عنوان تا كنون براي من محفوظ مانده است) و جايزه ي طراح بهترين بروشور براي زينب عسگري بود.
چشمه كار خود را با نما يش(روباه حيله گر و خرس زودباور)در زمستان 81 ادامه داد كه اين نمايش بر اساس متني از شاهد پيوند بود.طراح و كارگردان آن عرفان پهلواني_آهنگساز آن حامد حافظي و بازيگران شش دختربچه ي مقطع چهارم و پنجم ابتدايي بودند كه اين نمايش در تعدادي از مدارس ابتدايي دخترانه ي استان قم به اجرا در آمد و در جشنواره ي تئاتر مدارس ابتدايي دخترانه ي استان قم شركت كرده و موفق به كسب عنوان كار برگزيده ي جشنواره ي فوق گشت.
چشمه در سال 83 در قالب خانه ي چشمه ي روشن قرار گرفت و با لطف حضرت دوست و حمايتهاي نماينده ي محترم سازمان ملي جوانان در استان قم – جناب آقاي محمدامير عادلاني- پيش رفت.كيفيت و كميت فعاليت هاي چشمه شتابي دو چندان يافت به طوري كه :
_ نمايش يونجه گلاسه:
اين نمايش با رويكردي به موضوع سر گشتگي و بي هدفي انسان ها و به خصوص جوانان امروز به نويسندگي و كارگرداني عرفان پهلواني( كه به موجب اين متن مي توان من را جوانترين نويسنده ي تئاتر
استان قم نيز شناخت) براي شركت در سومين جشنواره ي تئاتر كوتاه جوان تهران آماده شد و مراحل مختلف بازخواني و باز بيني را طي كرد و تا دمدمه هاي حضور در جشنواره نيز پيش رفت اما...
به هر حال اين نمايش تا به امروز تنها به اجرايي براي كارشناسان هنرهاي نمايشي حوزه هنري از جمله جناب آقاي سعيد كشن فلاح در آبان ماه 1383 و در سالن كوچك تماشاخانه ي مهرحوزه هنري تهران بسنده كرده است و منتظر فرصتي مناسب براي اجرا جهت ساير هنر دوستان مي باشد.
_ نمايش انتظار با بوي نرگس:
پس از اجراي جشنواره ي اين نمايش 31/6/1381جهت اجراي عموم اقدام نموديم و با وعده وعيدهاي مديران چند تن از ارگان هاي مربوط استان مسير پر فراز و نشيبي را طي كرديم تا سر انجام با لطف خداي مهربان سر سختي فراوان و مديريت عادلانه ي آقاي عادلاني در5 تا 7 آذر ماه 1383 به مناسبت هفته ي بسيج موفق به اجراي عمومي اين نمايش در سالن آمفي تئاتر سازمان ملي جوانان استان قم شديم . انتظار با بوي نرگس در شرايطي به اجراي عمومي در آمد كه هم زمان در سالن غدير نهمين جشنواره ي تئاتر استاني در حال برگزاري بود ولي اين امر تاثير چنداني بر روند اجراي انتظار نگذاشت و با ميانگين شبي 110 نفر تماشاچي اجراي موفقي را پشت سر گذاشت.
انتظار با بوي نرگس با محوريت موضوع 8 سال دفاع مقدس و جنگ تحميلي به خانواده و بالاخس همسران شهدا و نقش اين بزرگواران فداكار در پيروزي رزمندگان اسلام مي پردازد.
متن نمايشنامه توسط سركار خانم زينب صالح پور به رشته ي تحرير در آمده است و حال و هوايي رئال دارد . در حالي كه نمايشنامه را پس از بازنويسي در قالب اكسپرسيونيسم به اجرا در آورديم.
انتظار با بوي نرگس روايت زني است كه انتظار بازگشت شوهر شهيدش را مي كشد و ...
جا دارد در اين جا از همكاري كانون نوانديشان نسل سوم – كارشناسي امور هنري اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان و ساير همكاران و بزرگواراني كه در بروشور كار از آن ها ياد كرده ايم در اجراي عمومي اين نمايش تشكر نمايم.
چشمه هم اكنون فيلم نامه ي ميدان و نمايش نامه هاي آش كالباس و پارك جنگلي را كه هر 3 به قلم اين جانب - عرفان پهلواني- مي باشند را آماده دارد كه اميد وار است با لطف يزدان پاك و همكاري مدير مدبر استان - جناب آقاي عادلاني - اين متون به انجام شايسته اي برسند.
چون چشمه برنا و پويا باشيد.
عرفان پهلواني
14/5/1384

 

يه جوونه با يه بيوه

يه روز يه جوونه با يه بيوه زنه كه دختر بزرگي هم داشته ازدواج ميكنه. بعد باباي اين جوونه عاشق اين دختره مي شه . باهاش ازدواج ميكنه در نتيجه باباي اين جوونه داماد پسرش مي شه و دختر ناتنيه - مادر جوونه ميشه . يه روز ميزنه و زن جوونه يه پسر ميزاد .
پسره از يه طرف ميشه برادر زن باباي جوونه از يه طرف ميشه دايي خود جوونه از اون طرف هم دختره كه حالا همسرباباي جوونه- اونم يه پسر مي زاد. اين پسره از يه طرف مي شه داداش جوونه از طرف ديگه ميشه نوه ي جوونه . حالا چون اين پسره هم مي شه داداش جوونه هم مي شه نوه ي جوونه – پس زن جوونه هم مي شه مادر بزرگ جوونه .
در نتيجه چون جوونه شوهر يه مادر بزرگ به حساب مياد پس ميشه پدر بزرگ نوه ي همسر خودش و چون داداش نوه ي همسر خودش هم به حساب مياد پس ميشه پدر بزرگ خودش.
حالا محض رضاي خدا پيدا كنيد كه اين آقا جوونه با خودش و همسرش و پسرش و پدرش و ديگرون چه نسبتي داره؟

 

تار و رباب

ضربتي بايد كه جان خفته برخيزد زخوا ب
ناله كي بي زخمه از تار و رباب آيد پديد

 

علي

آ نان كه علي خداي خود مي دانند
كفرش به كنارعجب خدايي دارند

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]