چهارشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۳

 

؟!!! خست !!!؟

تعجب می کنم وقتی برخی از دوستان هنر مند را می بینم که در ارائه ی آفرینش هنری خود این قدر خست به خرج می دهند .
نمی توانیم این را منکر شویم که بخشی از انگیزه های خلق یک اثر هنری که اتفاقا بخش قابل توجهی نیز می باشد انتقال پیام و ارتباط با مخاطب است و بخشی از آموزش های هنری نیز مربوط به عناصر موثر در جذب مخاطب می باشد .
به طور اساسی بنده معتقدم اگر حس ارتباط و انتقال پیام و ابراز عقاید و احساسات در هنرمند به غلیان نیفتد , علت خلق یک اثر هنری تامه نمی گردد و خلق آن لزومی نمی یابد .
اگر اصل بر پنهان کاری است لزومی ندارد که یک هنرمند یک تابلوی نقاشی , یک اثر گرافیکی , یک قطعه موسیقی یا یک اثر نمایشی را بیافریند . زیرا اگر تنها انگیزه برای آفرینش این آثار خالی کردن حس درونی هنرمند است , قدرت ذهنی انسان و هنرمند میتواند پاسخ گوی این نیاز باشد و این خلق می تواند در عالم اندیشه باقی بماند .
بیایید این فرایند را در هنر تئاتر بررسی کنیم :
دو رکن اساسی تئاتر بازیگر و تماشاگر می باشند و تئاتر با ادغام این دو رکن شکل می گیرد . حال اگر ما از بهترین نمایشنامه , بهترین کارگردانی , زیبا ترین طراحی صحنه , اندیشمندانه ترین طراحی نور , مناسب ترین موسیقی و ... سود بجوییم اما از نعمت تماشاگر بی بهره بمانیم , کار ما تنها تمرین تئاتر بوده است و هنوز موفق به خلق یک تئاتر نگشته ایم.
اما به دور از کارگردان و آهنگ ساز و طراح صحنه و ... تنها ما با دورکن بازیگر وتماشاگر یک تئاتر خلق می نماییم . پس مخاطب برای هنرمند یک نیاز است و جلوگیری از برخورد مخاطب با خلق هنری یک حماقت .
جا دارد در این جا یادی از اثر جاودان مولیر , یعنی نمایشنامه ی خسیس بنمایم که ما را با زبان درام بیش از پیش با مضحک بودن این صفت ( خساست ) آشنا می سازد .
عرفان چشمه

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]